مَثَل
آنان، همانند كسى است كه آتشى افروخت و وقتى آتش شعلهور شد ...».
مىگويد:
خداوند براى آن كه صفات منافقان را آشكار سازد، مَثَل مىآورد؛ چرا كه مَثَل، در
روشن كردن معانى و پردهبرداى از حقايق، بسيار مؤثر است؛ به گونهاى كه موضوعات
تخيلآميز، به صورتى محقّق و عينى مشاهده مىشوند.[2]
علامه
طباطيايى در تعريف «مَثَل» مىگويد: مَثَل وسيلهاى است كه براى وصف مراد به كار
مىرود و مقصود اصلى را با تمثيل و تشبيه به ذهن شنونده نزديك مىسازد.[3]
از
نظر علامه طباطبايى، كاربرد مَثَل در قرآن از اين روست كه آسانترين راه براى
تبيين حقايق و دقايق است كه عالِم و عامى هر دو، و هر يك در سطح و مرتبه خاصّ خود
از آن بهرهمند مىشوند؛[4] همچنين به نظر وى زبان
تمثيلى، معانى ناشناختنى را با آنچه شناختنى و معهود ذهن عموم است، بيان مىكند.
از آن جا كه هدايت قرآن فراگير است نه ويژه گروهى خاص، و در آن سطح فكرى عموم مردم
رعايت مىشود و از سويى فهم همگانى بشر، از لايه محسوسات طبيعى فراتر نمىرود، پس
براى