خشنود و راضى است و اطمينان دارد كه آن نتيجه به خير و صلاح او بوده
و او سزاوار آن نتيجه بوده است. بنابراين تفاوتى نمىكند كه نتيجه مورد انتظار او
حاصل شده باشد يا نتيجه ديگرى. همان گونه كه پيش از اين بيان شد، يقيناً خداوند
بنده متوكّل خويش را به منفعت و مصلحتش مىرساند و بهتر از آنچه را كه او انتظار
دارد نصيبش مىگرداند. همو فرموده است: «هر كس از خدا پروا داشته باشد، خداوند نيز
راه برونرفت از مشكلات را براى او قرار مىدهد و او را از جايى كه گمان نمىبرد
روزى مىدهد؛ و كسى كه بر خدا توكّل كند، خدا برايش كافى است».[1]
پرسش
و پاسخ
در
اين جا ممكن است چند پرسش، ذهن خواننده گرامى را مشغول سازد كه سعى مىشود كوتاه
اما گويا پاسخ داده شود.
پرسش
نخست
گفته
شد كه براى نيل به اهداف بايد از حركت باز نايستيم، توانمندىها و امكانات و اسباب
لازم را براى رسيدن به هدف شناسايى و بر نفس خود اعتماد كنيم و از اسباب و لوازم
استفاده كنيم، در برابر سختىها و مشكلات، صبر و استقامت پيشه كنيم و از سرانجام
كار در هراس نباشيم. اكنون سؤال اين است كه با فرض رعايت همه اين امور، آيا نيازى
به توكّل هست و آيا براى توكّل، كاركردى باقى مىماند؟! به راستى اگر كسى با
برنامهريزى و نيز رعايت امور فوق، بى آن كه به خدا توكّل كند كارى را آغاز كند،
آيا مىتوان ادعا كرد كه به نتيجه نمىرسد؟