هدفى كه برايش مشغول تلاشى، جز يارى و دستگيرى او مؤثرى نشناسى و جز
دل به يارى او نبندى.
عوامل
توكّل
يكى
از رفتارهايى كه رابطه انسان با خدا را متجلى مىسازد، توكّل بر خداست. فرد
متوكّل، پيش از توكّل امورى را پذيرفته و باور كرده است. مهمترينِ آن باورها،
اعتقاد و باور به قدرت، حكمت، بىنيازى و مهربانى خداوند بهبندگانشاست. اما به
نظر مىرسد پيش از باور و اعتقاد به امور فوق، معرفت يافتن به آن صفات الهى، گامى
اساسى است؛ زيرا بدون آگاهى و شناخت، ايمان و اعتقاد به دست نمىآيد. پس اگر قرار
باشد بنده به خداى خويش توكّل و در تمام امور خويش به او تكيه كند و راه خير و
صلاح را از او بخواهد، به قضا و قَدَرى كه مقدر فرموده اعتماد كند و بدان خشنود
باشد، ابتدا بايد او را واجد صلاحيتهاى لازم براى وكالت بيابد؛ و اين امر نيز
متوقف بر معرفت و شناخت او به صلاحيتهاى مورد نياز براى وكالت در ذات مقدسش خواهد
بود. بديهى است اگر فرد به اين درجه از معرفت نرسد، به خدا توكّل نمىكند و اگر در
ظاهر بر او توكّل كند، در مقام عمل به لوازم آن پايبند نخواهد بود. با اين بيان
روشن شد كه عوامل و لوازم توكّل به دو بخشِ «لوازم معرفتى» و «لوازم عملى»
تقسيمشدنى است.
الف-
لوازم معرفتى توكّل
انسان
خردمند براى گرفتن وكيل، تا شناختش از فرد مورد نظر به درجهاى نرسد كه او را از
هر نظر شايسته و توانمند بيابد، هرگز او را به