غيظ است و اين دليلى بر ارزشمندى بيشتر عفو نسبت به كظم غيظ است. اگر
انسان بر خشم خود مسلط نباشد، به فرد خطاكار آزار مىرساند و به او آسيب وارد مىكند.
در اين صورت، نوبت به عفو نمىرسد. اما اگر بر خشم خويش چيره شود، پس از فروكش
كردن آن، نوبت به عفو مىرسد. هر چند بسيارند افرادى كه بر خشم خويش چيره مىشوند
اما فرد خطاكار را نمىبخشند و او را عفو نمىكنند.
اما
مرتبه نيكى و احسان، پس از اين دو است و نسبت به آنها ارزشى والاتر دارد و از
بزرگوارى حداكثرى فرد نيكوكار حكايت مىكند. برخى از مفسران در معناى احسان
گفتهاند: «احسان، نيكى به كسى است كه به تو بدى كرده است ولى نيكى به كسى كه به
تو احسان كرده، تجارت و مقابله به مثل است».[1]
بنابراين كسى كه علاوه بر فرو بردن خشم خود، گناهكار را مىبخشد و در تلافى خطايش
به او نيكى مىكند، در قله بزرگوارى ايستاده است؛ حقيقتى كه در كلام پيامبر خدا
(ص) اين گونه منعكس شده است: