نام کتاب : روش شناسى علم كلام، اصول استنباط و دفاع در عقايد نویسنده : برنجكار، رضا جلد : 1 صفحه : 163
متكلمان در اكثر مباحث اعتقادى از اين روش استفاده مىكنند و قبل از
بيان نظر خود به ديگر آراء اشاره مىنمايند. مثلًا علامه حلى در بحث عصمت مىگويد:
اين مسأله يكى از موارد اختلافى است به گونهاى كه معتزله معتقدند ارتكاب گناهان
صغيره بر انبياء جايز است. اشعريه و حشويه معتقدند نه تنها گناهان صغيره بلكه
گناهان كبيره نيز مىتواند از آنها سر بزند البته به جز كفر و دروغ. اما اماميه
معتقد است پيامبر بايد از هر گونه گناه صغيره و كبيره به دور باشد.[1]
استفاده
از روش ذكر اقوال گذشته از اين كه تصور روشنترى از ديدگاه يك متكلم در مقايسه به
ديگر ديدگاهها ايجاد مىكند، در مقام اثبات نيز مفيد است؛ زيرا به اين وسيله روشن
مىشود كه هر يك از ادله اقامه شده براى اثبات چه امرى و رد چه مطلبى است.
3.
روش ذكر مبانى
بسيارى
از آموزهها مبتنى بر برخى آموزههاى ديگر است كه فهم آن مبانى در توصيف گزاره و
فهم درست گزاره كمك مىكند؛ زيرا موضوعات كلامى همگى در يك سطح از اهميت و تقدم و
تأخر نيستند بلكه برخى از آنها مبناى برخى ديگر محسوب مىشوند. در صورتى مىتوان
به مطلبى را خوب تبيين كرد كه به ذكر مبانى و سرچشمههاى بحث نيز اشاره كرد. گاه
آگاهى ندادن به مبانى باعث مىشود مخاطب نتواند موضوع را به خوبى تصور كند.
مثلًا
علامه حلى در تبيين امتناع رؤيت خداوند در ذكر تاريخچه بحث مىگويد: اكثر عقلا
معتقدند خداوند قابل رؤيت نيست ولى مجسمه قائلند رؤيت خداوند ممكن است. بلافاصله
ايشان به مبانى آنها اشاره مىكند تا تبيين به خوبى صورت بگيرد و مخاطب بتواند
مسأله را خوب تصور كند. به همين دليل مىفرمايد: چون آنها معتقدند خداوند جسم است،
در مسأله رؤيت نيز امكان آن را پذيرفتهاند به گونهاى كه اگر مىپذيرفتند كه وجود
خداوند مجرد از جسمانيت است قطعاً رؤيت خداوند را محال مىدانستند.[2]
همانطور كه مشاهده مىشود علامه در تبيين مسأله عدم رؤيت خداوند،