است
همين عقل است، چرا كه حجيت جميع حجّتها، حتى حجيت حجّت ظاهرى و پيامبران با همين
عقل به اثبات مىرسد.
در
حديثى آمده است عقل اولين امور و مبدأ امور است و استفاده از هر چيزى منوط به آن
است. با عقل، انسانها آفريننده خود و مخلوقيت خود را درك مىكنند. با عقل حسن را
از قبيح تمايز مىدهند و مىفهمند كه آفريننده امورى را محبوب و طاعت و امورى را
مذموم و معصيت مىداند و مىفهمند كه بايد سراغ علم به اين امور رفت.[2]
بنابراين
شكى در حجيت اين عقل و يقين برآمده از آن نيست، بلكه مىتوان گفت عقل سليم، حجّت
ديگر حجّتهاست. بى اعتبار بودن تشكيك عقل رياضى در برخى امور نيز توسط عقل سليم
اثبات مىشود. زيرا عقل سليم حكم مىكند كه در كجا بايد از عقل رياضى استفاده كرد
و در كجا نبايد از عقل رياضى استفاده كرد. حتى حجيت قطع، حاصل از عقل رياضى يا قطع
حاصل از نقل نيز توسط عقل به اثبات مىرسد و مباحثى كه در خصوص حجيت قطع در روش
نقلى گذشت بر اساس عقل سليم بود.
مشهورات
عقلايى و حجيت آنها
برخى
قضايا در بين عقلا مشهور است. اين قضايا را به اقسامى دستهبندى كردهاند[3]،
اما اكثر اين قضايا در مواردى است كه عقلا به خاطر مصلحت عمومى و حفظ نظام و بقاء
نوع، آنها را معتبر مىدانند. برخى فيلسوفان و اصوليان حسن و قبح افعال، مانند حسن
عدل و قبح ظلم را كه متكلّمان از امور عقلى مىدانند، از مشهورات عقلايى معرفى
مىكنند.[4]
اعتبار
اين امور در جامعه از اين باب كه عقلا بر آن توافق كردهاند و زندگى اجتماعى خود
را بر طبق آنها تنظيم نمودهاند، جاى بحث نيست. حتى حضور يك فرد در يك