responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : روابط اجتماعى از نگاه قرآن نویسنده : مسعودى، عبدالهادى    جلد : 1  صفحه : 71

پيامبر خدا (ص): دو مرد از بيابانى مى‌گذشتند: يكى عابد و ديگرى نافرمان. عابد تشنه شد، چندان كه از پا افتاد. همسفرش كه تُنگى داشت و كمى آب در آن بود، به آن عابد كه به زمين افتاده بود، مى‌نگريست. با خود گفت: به خدا سوگند، اگر اين بنده نيك از تشنگى بميرد درحالى‌كه اين آب با من است، هرگز به خيرى از خدا نخواهم رسيد؛ و اگر اين آب را به او بنوشانم، خودم خواهم مُرد. اما او به خدا توكل كرد و تصميمش را گرفت و از آن آب به صورت عابد پاشيد و باقى‌مانده‌اش را به او نوشانْد. عابد، از جا برخاست و هر دو، بيابان را پيمودند.

در روز قيامت، آن نافرمان را براى حسابرسى نگه مى‌دارند و فرمان مى‌رسد كه او را به آتش ببرند. فرشتگان، او را [به سوى دوزخ‌] مى‌رانند. [در راه،] آن عابد را مى‌بيند. مى‌گويد: فلانى! مرا نمى‌شناسى؟

عابد مى‌گويد: تو كيستى؟

مرد مى‌گويد: من فلانى هستم كه در آن روزِ گذشتن از بيابان، تو را بر خويشتن ترجيح دادم.

عابد مى‌گويد: آرى، مى‌شناسمت.

پس، به فرشتگان مى‌گويد: بِايستيد!

فرشتگان مى‌ايستند و عابد مى‌آيد تا آنكه [در توقفگاه حساب‌] مى‌ايستد و پروردگارش عز و جل را مى‌خواند و مى‌گويد: اى پروردگار من! تو خود مى‌دانى كه او به من نيكى كرده و چگونه در حقّ من ايثار كرده است. پروردگارا! او را به من ببخش.

پس، خداوند مى‌فرمايد: او از آنِ تو.

نام کتاب : روابط اجتماعى از نگاه قرآن نویسنده : مسعودى، عبدالهادى    جلد : 1  صفحه : 71
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست