نام کتاب : روابط اجتماعى از نگاه قرآن نویسنده : مسعودى، عبدالهادى جلد : 1 صفحه : 44
كسى را كه خيرخواهانه از آنها ايرادى مىگرفت، بهترين دوست خود
مىشمردند و انتقاد او را هديهاى براى خود مىدانستند (با آنكه عيب، از ساحت
امامان، دور است). اما ما چگونهايم؟ گاه همه وجودمان از عيب، انباشته شده و ديده
خودپسندمان، آن را نمىبيند. دوست است كه چون بزرگى و پاكى ما را مىخواهد، لب
مىگشايد و ما را در خلوت درون به فكر فرو مىبرد و گاه به گريه مىاندازد و
وامدار خود مىسازد و نام خود را براى هميشه در خاطرمان ثبت مىكند؛ چرا كه دوستى
را كه با او خنديدهايم، از ياد خواهيم برد، اما اين دوست را هرگز.[1]
ديده تيزبين دوست است كه مىتواند پرده غفلت ديدگان ما را بدرد و به كژىهاى جان
ما آگاهى يابد و از ما بخواهد كه آنها را برطرف سازيم.
دوست،
آيينه دوست است، و آينه شكستن خطاست. انتقاد ديگران، داروى تلخى در دهان ماست و
نصيحت دوست، سوزنى براى بادكنك غفلت ما. ازاينروست كه امام سجاد (ع) حقّ منتقد را
تواضع ما در برابر او و گوشسپارى ما به سخن او و سپس انديشيدن به انتقاد او
مىداند، تا اگر درست بود بپذيريم و تشكر كنيم و او را خيرخواه خود بدانيم و اگر
نادرست بود، آن را به كنارى بنهيم و باز هم سپاسگزار او باشيم.[2]
اصل
دهم: پاكى ارتباط
ما
انسانهاى عادى، پاى در خاك داريم و نشان از افلاك. گاه پاى خاكى ما در پى چشمان
غبارگرفته مىرود و ما را بر زمين مىكوبد. ارتباطى كه بستر رشد ما بايد باشد، به
هوا و هوس آلوده مىگردد و با دخالت