نام کتاب : رفتار اخلاقى انسان با خود نویسنده : سبحانىنيا، محمد تقي جلد : 1 صفحه : 170
نادرست و بشارت و انذار قرار داده است و پذيرش دين را از روى اراده و
با كمال آزادى و اختيار مىپسندد.[1] بهراستى اگر خداوند، آزادى
را به مثابه حقى كه انسان شايسته آن است به رسميت نمىشناخت، او را در مهمترين
امرى كه سرنوشت و سعادت و شقاوتش در گرو آن است، يعنى ايمان به خدا و تسليم در
برابر دينش، مجبور و رام مىساخت؛ درحالى كه در قرآن، بارها پيامبرانش را به سبب
سرپيچى امتهايشان از گردن نهادن به دستورهاى الهى، و اصرار آنها بر تكذيب خدا و
رسولانش تسلى مىدهد و گاه مىفرمايد: «لَوْ شاءَ
اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى؛[2]
اگر خدا مىخواست، همه آنها را به راه هدايت جمع مىكرد «. همچنين گاه مىفرمايد: «فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعِينَ[3] اگر مىخواست همه شما را هدايت مىكرد». گاه نيز مىفرمايد:
اگر
پروردگار تو مىخواست، همه كسانى كه روى زمين هستند، همگى ايمان مىآوردند. آيا تو
مىخواهى مردم را مجبور كنى كه ايمان بياورند؟!»- درحالىكه آفرينش آنها چنين
اقتضايى ندارد، و ايمان از روى اكراه و اجبار، سودى براى آنان نخواهد داشت.
بنابراين،
اينكه خداوند نقش پيامبران را فقط در بشارت و انذار، و نماياندن راه راست از
بيراههها دانسته است و اكراه در پذيرش دين را بههيچوجه مجاز نمىشمارد و به
رسميت نمىشناسد، و نيز اينكه انسانها را در انتخاب راه راست و رستگارى يا انتخاب
ضلالت و گمراهى آزاد گذاشته است، حاكى از آن است كه آزادى انسان از جمله حقوق اساسى
و نخستين اوست و هيچ كس اجازه سلب آن را ندارد. اين آزادى تكوينى به اين معنا نيست
كه در عالم خارج، آزادى انسان را نمىتوان مقيد كرد و او را نمىتوان به انجام
دادن كارها مكلف كرد. به عبارت ديگر،