نام کتاب : اخباريگرى، تاريخ و عقايد نویسنده : بهشتى، ابراهيم جلد : 1 صفحه : 347
نقض رساله شافعى و آثر ديگرى كه ابنراوندى را در باب رأى و عيسىبن
ابان را در باب قياس، رد كرده است.[1]
حسنبن موسى
نوبختى نيز دو كتاب (خبر الواحد و العمل به و الخصوص والعموم) در علم اصول فقه
نوشت؛[2] بعدها حسنبن علىبن
ابىعقيل عمانى، ابنجنيد اسكافى، شيخمفيد، سيّد مرتضى، شيخطوسى، محقّق حلى،
علّامهحلى و ... در علم اصول فقه، كتابها نوشتند.
آرى. اصحاب
ائمّه، كتابى كه مشتمل بر تمام مباحث اصول فقه باشد ننوشتند؛ بلكه علماى هر مذهب،
طبق باورهاى مذهبى خود، مشغول به نوشتن كتابهاى اصولى شدند.[3]
البته قسمتى از مسائل علم اصول در زمان معصومان (عليهم السلام)، حسب نياز آن زمان،
موجود بوده و قسمتى از مباحث علم اصول، بعد از زمان ائمّه (عليهم السلام) طبق نياز
و عدم دسترسى به آن بزرگواران، به وجود آمده است. اصحاب ائمّه، به خاطر دسترسى به
امام، احساس نياز به اين مباحث نداشتهاند، در حالى كه ما نيازمند به اين اصول
هستيم و ملازمهاى بين زمان ما با زمان آنان وجود ندارد تا اگر آنها مستغنى
بودهاند، ما هم مستغنى باشيم![4] ما براى تكميل اين بحث، كلام
فاضل تونى را بيان مىكنيم:
مباحث علم
اصول بر دوقسم است:
1. تحقيق در
معانى الفاظ، مثل اين كه: حقيقت شرعيه، ثابت است يا نه؟ و آيا امر براى وجوب است و
يا ترك آن جايز است؟ و امر براى مرّة است يا براى فور؟ و همينطور نهى، آيا براى
تحريم است؟ و آيا مفرد معرَّف به لام و جمع نكره براى عموم است؟ و آيا مخصِّصى كه
دنبال چندجمله عاطفه واقع مىشود (مانند شرط و استثناء و امثال اين دو)، به جمله
پايانى برمىگردد يا به تمام آنها؟