responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : خاطره هاى آموزنده نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 320

كجاست؟ يادم نبود. پدرم را شب در خواب ديدم كه به من گفت: اين حديث در فلان كتاب است؛ اما تو چرا بى‌مطالعه منبر مى‌روى؟![1]

ناراحت نشدن محدّث قمى از تمسخر اوباش‌

فرمودند: محدّث قمى وقتى كه خسته مى‌شد مى‌آمد در پاركى كه فعلًا مدرسه حجتيه شده قدم مى‌زد، اراذل و اوباش او را مسخره مى‌كردند، اما او هيچ ناراحت نمى‌شد.

نظر آية الله بهاءالدينى درباره مسجد جمكران‌

در پاسخ اين‌جانب كه نظر شما درباره مسجد جمكران چيست، فرمود: چيزى كه من خود ديده‌ام اين است كه قريب ده بار در مُحاذات‌[2] آن، حال من تغيير كرده و ناراحتى‌ها برطرف شده است.


[1]. استاد حسين انصاريان مى‌گويد: قريب ده سال همسايه حاج ميرزا على محدث بودم. از او شنيدم مى‌فرمود:« ... من بنا به توصيه پدرم اهل منبر و وعظ و خطابه شدم. بنا شد در مجلسى در شهر قم ده شب منبر بروم. اهل قم از منبرم هم به خاطر زيبايى و شيوايى كلام و هم محض اين‌كه فرزند حاج شيخ عباس قمى هستم، استقبال شايانى كردند. شبى حديثى را مورد بحث قرار دادم، آقايى از علما به نام حاج شيخ مهدى پايين شهرى، از وسط مجلس فرياد زد: آقاى ميرزاعلى محدث! اين حديث كجاست؟

گفتم: جاى آن را نمى‌دانم در چه كتابى است. من اين حديث را از زبان بزرگان شنيده‌ام.

فرياد زد: ديگر از شنيده‌ها روى منبر نگو. سعى كن احاديث را در متون اسلامى ببينى، سپس نقل كن.

عمل او به من سنگين آمد. برايم خيلى تلخ بود، دنباله منبر را با دلسردى و كسالت طى كرده و با تصميم بر اين‌كه از برنامه‌ام دست بردارم به خانه آمدم. نيمه شب در عالم رؤيا به محضر مبارك پدرم رسيدم. با تبسم و انبساط به من گفت: فرزندم از تصميمى كه گرفته‌اى صرف نظر كن، زيرا تبليغ، عملى بسيار مهم و امرى فوق‌العاده پرارزش است. اين كارى است كه برعهده انبياى الهى بوده است در ضمن حديثى كه مورد اشكال آقاى شيخ مهدى پايين شهرى بود، در فلان كتاب حديث در صفحه چند است. فردا شب دوباره حديث را بخوان و به مدرك آن اشاره كن تا ايراد شيخ برطرف شود( محدث‌نامه، شماره اول، آبان 1389).

[2]. محاذات: رو به رو.

نام کتاب : خاطره هاى آموزنده نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 320
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست