واژه «حكمت» در لغت، از ريشه «حُكم» گرفته شده است و «حُكم» به معناى «منع» است؛ زيرا حُكم و داورىِ عادلانه، مانع ظلم مىشود. دهنه اسب و ديگر چارپايان نيز در عربى، «حَكَمة» ناميده مىشود؛ چرا كه مهاركننده حيوان است و علم، در عربى، «حكمت» ناميده شده است؛ چرا كه از جهلِ عالِم، جلوگيرى مىكند.[2]
همچنين بر هر چيز نفوذناپذيرى، صفت «مُحكَم» اطلاق مىگردد.[3]
آلوسى در تفسير روح المعانى، در تبيين واژه «حكمت»، از كتاب البحر جاحظ، چنين نقل مىكند:
دانشمندان، در معناى اين كلمه، بيست و نُه قول دارند كه برخى از آنها به هم نزديك اند. پارهاى از عالمان، بيشترِ اين معانى را اصطلاحى مىدانند كه قائل به آنها، به مصداق مهمّ «حكمت» بسنده كرده و همان را در معناى آن آورده است، وگرنه در اصل، «حكمت» از مصدر «احكام» است كه به معناى استوارى در علم و گفتار و كردار يا همه اينهاست.[4]