نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد جلد : 1 صفحه : 426
سعد: «مىخواهم وصيتنامهاى تنظيم كنم، چه فقط يك دختر دارم. آيا مىتوانم نيمى از دارايىام را وصيّت كنم؟»
پيامبر: «نصف مال زياد است.»
سعد: «پس يك سوم؟»
پيامبر: «يك سوم، و يك سوم زياد است (يا سهم زيادى است).»
او گفت: «از آن پس مردم يك سوم را وصيّت كردند و اين مجاز بود.»[1]
پاسخ محمّد [ص] به اين پرسش نخست سعد عبارتى است كه پيش از اين مشاهده نشده است. احتمالًا اين عبارت حاكى از مناقب سعد در دوره متأخّر زندگىاش بوده و به عنوان كلامى پيشگويانه و شبهنبوى در قالب مناقب صحابه- از اقسام آثار حديثى- [بدان] افزوده شده است.
3. بخارى، وصيه، ش 3
13. عبداللّه، ابن حنبل، يحيى بن سعد، الجَعد بن اوس، عايشة دختر سعد.
سعد گفت: «من در مكّه بيمار شدم و رسول خدا به عيادتم آمد. عرض كردم. «اى رسول خدا، من مالى بر جاى مىگذارم در حالىكه تنها يك دختر دارم. آيا مىتوانم دو سوم آن را وصيّت كنم و يك سوم را براى او وانهم؟»
پيامبر: «نه.»
سعد: «مىتوانم نيمى را وصيّت كنم و براى او نيم ديگر را وانهم؟»
پيامبر: «نه.»
سعد: «مىتوانم يك سوم را وصيّت كنم و دو سوم را براى او بگذارم؟»
پيامبر: «يك سوم، و يك سوم زياد است (سه مرتبه).»
سعد: «او دستش را بر پيشانىام نهاد و سپس بر صورت؛ سينه و شكم من دست كشيد و در حالىكه مىگفت. «خدايا سعد را شفا بده و هجرتش را كامل كن.» من گمان مىكنم هنوز مىتوانم خنكاى دست او را بر قلبم احساس كنم.»[2]