نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد جلد : 1 صفحه : 371
تحريرهاى مختلف گو اينكه به تصرّف مصر تصريح مىكنند، سخنى از اسكندريه نمىگويند.[1] بهعكس، تنها رويداد اساسى كه همگى شرح مىدهند، نبردى غيرتاريخى در «وَسيم»، در نزديكى قاهره است.[2] اين نكته احتمالًا بخشى از اميد و آرزوهاى جاعل بوده، نه بازتاب اطّلاعات گذشته او. از اين مشكلتر، آن است كه اندلسياندر دو تحرير از اين روايت كه به دينشان تصريح شده استمسلمان نيستند، كافرند.[3]
براى اين هر دو اين مشكل، راه خلاصى هست. اگر چارهاى نباشد، مىتوانيم روايت را از ماجراى تاريخى هجوم اندلسيان جدا كنيم و بپذيريم كه براساس آرا و نظريّه شاخت، تاريخ شكلگيرى آن بسيار زودتر از اين زمان بوده است. راه ديگرى هم داريم. نظريّه شاخت را بهكلى از حضور در اين عرصه [روايات ملاحم و آخرالزمان] معاف كنيم و بگوييم يافتههاى او تنها درباب روايات فقهى صادقاند. امّا اگر چنين مىكنيم، بايد از لوازم كار خود نيك آگاه باشيم. ملاحم يا آخرالزمان يكى از معدود حوزههايى است كه در آنجا، مىتوان رواياتى براى تاريخگذارى قطعى بر پايه شواهد و ادلّه مستقل و بيرونى يافت. اگر نتوان روايت آخرالزمانىاى يافت كه تاريخگذارى آن مقبول و متقاعدكننده باشد، در آن صورت هرگز نمىتوان مدّعى تاريخگذارى هيچ روايتى بود. از سوى ديگر، نظريّه شاخت يا نسخههاى جديدترِ آن، تنها رقيب روشمند در برابر رهيافتهاى فراگير سزگين و ونزبرو است كه امروز در محافل علمى متداولند. پس اگر نخستين تلاشمان براى رويايى به شكست انجاميده، بد نيست سعى ديگرى هموار كنيم.
[1]. نزديكترين ارتباطى كه من يافتهام، اشاره به حضور متجاوزان در فاصله ميان ماريوت و اهرام است( در تحرير« ح« در مقاله آگوئاده، ص 175، سطر 5).
[2]. همان مقاله، ص 172، كه آگوئاده در اين باب توضيح مىدهد. در تحريرهاى« ج»،« د»،« ه»، و« و»، به« وَسيم» اشاره شده است( همان، ص 170 بب، 173).
[3]. بنا بر تحرير« ز»، پادشاه اندلس( چهرهاى كه در تاريخ هيچ مابإزائى ندارد) مسلمانان را از اندلس و مغرب بيرون مىراند، امّا پس از هزيمت به دست مصريان، اسلام مىآورد( همان، ص 174).
نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد جلد : 1 صفحه : 371