نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد جلد : 1 صفحه : 296
اما اگر نظراً بپذيريم كه حديث هستهاى اصيل دارد، آيا أسانيدى متصل به روايات، ابزارى براى شناخت و كشف آن بخش اصيل در اختيار ما مىگذارند؟ براى همسويى و تأييد چنين نظرى، نيازمند دلايلى بيش از آنچه در اختيار داريم، هستيم تا سلسله به هم پيوستهاى از نقل حديث را به طور واقعى نشان دهند. امّا اين همه را نبايد بدان معنا دانست كه كل اين نظام [إسناد] امرى جعلى و مربوط به زمانهاى متأخّر است. اين امر يقيناً به مَنشَئى در گذشته بازمىگردد و بىشك مشتمل بر عناصرى واقعى است، گر چه جدا كردن سره از ناسرة آن كار دشوارى است.
اكنون بهجاست كه بپرسيم، در آغاز امر چگونه إسناد پديد آمد؟ پس از وفات پيامبر، صحابه بالطبع حكاياتى درباره او نقل مىكردند و اين حكايات پذيرفته مىشد، بىآن كه از آن صحابى بپرسند آيا خود افعال و اقوال پيامبر را ديده و شنيده است يا آنكه تنها نقل مىكند. البته ممكن است در آن دوره ضرورتى براى ذكر منبع نبوده باشد، ولى در سالهاى ميانى قرن نخست هجرى بود كه توقع إسناد ايجاد شد، چه بسيارى از صحابه از دنيا رفته بودند، و كسانى از پيامبر حكايت مىكردند كه خود او را نديده بودند. در اين اوضاع، به طور طبيعى امكان داشت مردم از منابع سخن اين ناقلان سؤال كنند. پر واضح است كه رشد و بارورى اين نظام محكم و استوار، آرام آرام و تدريجى بوده باشد.
مىدانيم كه ابن اسحاق در نيمه نخست قرن دوم، بسيارى از رواياتش را بدون إسناد آورده و در مابقى روايات هم، بسيارى از جاها، إسناد كاملى ارائه نمىدهد. با اين حال، تقريباً با اطمينان مىتوان گفت كه افراد پيش از ابن اسحاق در مستندسازى مطالبشان حتى كمتر از او دقّت داشتهاند، امّا چنين فرضى موجّه نيست كه بگوييم إسناد از دوره زُهرى (م 124 ق) شروع شده و براى عُروه (م 94 ق) امرى ناشناخته بوده است. اين نظام پيشرفته، گرچه در ابتدا رشد كمى داشته، امّا برخى عناصر إسناد بر طبق نياز مردم به آن، به وجود آمده است.
ابن سيرين گفته است كه پس از بروز جنگ داخلى (فتنه) بود كه مردم از رجال حديث پرسيدند. شاخت به اين سخن توجه كرده، مىگويد اين جمله را نمىتوان به
نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد جلد : 1 صفحه : 296