نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد جلد : 1 صفحه : 287
[265] كوشش شوالى در تبيين و توضيح إسناد بر اساس منقولات راويان عرب باستان در شعر، در نظر من تنها بيهودگى و بطلان انتقاد وى را نمايان مىكند. اگر چنين ارتباطى موجود بود، لاجرم انتظار مىرفت امر إسناد كه خاستگاهش بيشتر در شعر بوده است تا نثر، پيش از انتقال به نثر عرب، در شعر به كار رفته باشد. امّا ابن اسحاق كه آزادانه از إسناد استفاده مىكند، هيچ گاه آن را براى اشعار و اغانى به كار نمىبرد. وى در فقرات پايانى هر فصل از كتاب خود راجع به غزوات و سرايا، تنها به ذكر برخى اشعار و اغانى مىپردازد، امّا هيچ إسنادى در آنها به چشم نمىخورد. در مواردى معدود كه ابياتى را همراه با إسناد مىبينيم، اين إسناد به هيچ وجه به آن شعر مربوط نمىشود، بلكه تنها به عبارت نثرى اشاره دارد كه قبل و بعد شعر آمده است. تنها ابن سعد و ابن هشام امّا بسيار به ندرت، اطّلاعات بيشترى از سلسله ناقلان اشعار را در اختيار مىگذارند.
با اين توضيحات، چنين مينمايد كه ديگر نمىتوان خاستگاه إسناد را در نقل اشعار عرب دانست. من بيشتر احتمال مىدهم كه در بدايت امر، إسناد براى سخنان شخص پيامبر به كار مىرفت، سپس به عموم احاديث راه يافت و تنها وقتى در گزارش متون سيره استفاده شد كه رويكردى «علمى» در سيرهنگارى پيامبر متداول شده بود. در فضايى كه نقل و حكايت امرى رايج و حاكم بوده، ذكر مكرر إسناد امرى دست و پاگير در مىآمده است. به تدريج براى حل مشكل، چندين خبر در هم ادغام شد و تمام إسنادها را در ابتداى آن قصه واحد يكسان شده قرار دادند.[1] از سوى ديگر، واقدى و ابن سعد، به تصنيف يك قصه واحدشده بر اساس اطّلاعات گردآورى شده از جانب اسلافشان اقدام كردند. به اين ترتيب، مراجعى را در اختيار داشتند كه خود گرد آورده بودند و خط سير اصلى داستان را در برداشت.[2] نقل و به كارگيرى نظام إسناد براى اخبار مربوط به اشعار و اغانى از جمله تحولات بعدى اين ماجرا بود.