نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد جلد : 1 صفحه : 164
يكم
[213] «ميان حديث و قرآن رابطهاى همانند سنّت شفاهى يهود با سنّت مكتوب آن وجود دارد». اين مقايسه را كه به نظر قابل قبول مينمايد، يوزف هورويتس چنين صورتبندى كرده است،[1] امّا محقّقان مطالعات اسلامى عموماً آن را نپذيرفتهاند. ايگناتس گلدتسيهر در مقاله بنيادين و درباره اين موضوع، با عنوان «درباره تكوين حديث» تنها به اين رأى اشاره كرده تا بىدرنگ و با شدت تمام به ردّش بپردازد، چه آن را «گمراه كننده» و «نادرست» مىدانسته است.[2]
[214] آلواز اشپرنگر در مقالهاش «در باب سنّت روايت نزد عربها»، شواهد كافى در دفاع از موضوع كتابت حديث در همان اوان اسلام ارائه داده است.[3] شواهد وى به نظر گلدتسيهر ناسازگار با اين ديدگاه است كه در دورههاى اوّليّه اسلام رأى غالب اين بوده كه تنها قرآن بايد كتابت شود، ولى حديث با نقل و تعليم شفاهى در كنار آن قرار گيرد. اشپرنگر خود پيشتر يادآور شده بود كه از نظر وى،[4] اين مكتوبات شكل «كتاب به مفهوم لغوى آن» را نداشتهاند، بلكه بيشتر «يادداشتها و شايد مجموعه گفتارهاى شخصى ... براى استفاده خصوصى» بودهاند.[5]
با اين همه، گلدتسيهر به ناچار اعتراف كرد كه حتى ميان خود محدّثان مخالفتهايى عليه كتابت حديث وجود داشته است. امّا به نظر وى، اين «رويگردانى از كتابت» از همان آغاز غالب نبوده، بلكه «نتيجه تعصّبات دورههاى بعد» بوده است.[6] اين پرسش همواره در ميان محدّثان و محقّقان اسلامى مطرح بوده است كه آيا احاديث را صرفاً به ذهن مىسپرده و شفاهاً نقل مىكردهاند، يا ثبت و نقل آن به صورت مكتوب نيز ممكن بوده است. با وجود اين، چنان كه گلدتسيهر نيز در دو