در تاريخ آمده است كه حضرت امام صادق عليه السلام را با انگور سمّى به شهادت رسانيدند. حضرت موسى بن جعفر عليه السلام، ايشان را غسل داد، كفن كرد و لباسهاى احرام و يكى دو تكّه از لباس امام سجاد عليه السلام را نيز جزو كفنْ قرار داد. يك بُردِ گران قيمت را نيز جزو كفنِ ايشان قرار داد.
حضرت موسى بن جعفر عليه السلام پدر بزرگوارش را در كنار قبر جدّش، حضرت سجاد عليه السلام و پدرش امام باقر عليه السلام و جدّ مادرىاش امام حسن عليه السلام دفن نمود.
حضرت امام حسين عليه السلام جدّ پدرىِ امام صادق عليه السلام و حضرت امام حسن عليه السلام جدّ مادرىِ ايشان است.
انشاءالله خداوند همه ما را از دوستداران و پيروان و ارادتمندان و شيعيان و عمل كنندگان به دستورهاى حضرت امام صادق عليه السلام قرار دهد.
هنگامى كه ما زندگى انسان را به طور كلان در نظر مىگيريم، مىبينيم كه در زندگى دو راه در پيشِ روىِ انسان وجود دارد: اول راه انبيا، مانند ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السلام و حضرت محمد صلى الله عليه و آله و حضرت على عليه السلام؛ دوم راهى كه انسانْ خود بر اساس خواستهها و هوسهايش بر مىگزيند.
اين دو راه، يك تفاوتِ اساسى با يكديگر دارند و آن تفاوت، اين است كه اساسِ راه انبيا بر معنويات است؛ اما راه هوا و هوس، هيچ بهرهاى از معنويات ندارد و اساسِ آن بر هوسها و غريزهها است. معمولًا مستكبران، مشركان، كفّار، منحرفان و مفسدانْ رهروِ راهِ هوا و هوس هستند.
در راه انبيا همه چيز به نام خدا و براى خدا شروع مىشود و ادامه مىيابد. هر عمل و انتخابى، خواه عبادى، اقتصادى، نظامى، فرهنگى، اجرايى، خواه جنگ و صلح و يا حركت و سكون، تكيهگاهش خداوند است.
ممكن است فكر كنيد اين حرفْ تنها در اعمال عبادى درست است؛ زيرا عبادات براى اينكه درست انجام شوند، به قصدِ قربت نياز دارند و اگر قصدِ امر و امتثال نباشد، عبادتْ صحيح نيست. اما در افعال غير عبادى و توصُّلى لازم نيست كه عمل براى رضاى خدا انجام شود بلكه صِرفِ انجام عمل، كافى است.
ببينيد وقتى كه مىگوييم واجبات توصّلى بدون قصد قربت هم صحيح هستند، منظورمان صحت و بطلان فقهى است؛ اما در اينجا منظور من از اينكه مىگويم در راه انبيا هر عملى بايد بر اساس معنويات باشد، صحت و بطلانِ فقهى نيست.
[بگو نماز من و قربانى من و زندگى من و مرگ من براى خدا آن پروردگارِ جهانيان است]
زندگى و مرگ، جزو افعال عبادى نيست اما از اين آيه شريفه مىفهميم كه حتى زندگى و مرگ و افعال مشابهِ آن هم بايد پشتوانه الهى داشته باشند. همچنان كه پس از كشته شدنِ خليفه سوم، هنگامى كه مردم به حضرت على عليه السلام روى آوردند و از او خواستند كه خلافت را در دست بگيرد، در مورد انگيزه خود از به دست گرفتنِ خلافتْ چنين فرمود: