يك زندان نگه نمىداشتند و پى در پى زندانِ او را عوض مىكردند. هر وقت كه ايشان را در يكى از زندانها، زندانى مىكردند، پس از مدتى زندانبانان تحت تأثير معنويتِ ايشان قرار مىگرفتند و به ايشان ارادت پيدا مىكردند. دستِ ايشان را مىبوسيدند و براى برآورده شدنِ حاجاتشان به ايشان متوسل مىشدند.
سرانجامْ هارون، حضرت امام موسى بن جعفر عليه السلام را به زندان «سِندى» كه خبيثترين و سنگدلترين زندانبانانِ دوره هارون بود، منتقل كرد. حضرت موسى بن جعفر عليه السلام در زندان سِندى، از شدتِ سختى و مشقت، دعا كرد و گفت: اى خدايى كه شير را از بدن حيواناتِ شيرده نجات مىدهى و بيرون مىآورى! اى خدايى كه بذر را از زير خاك نجات مىدهى و بيرون مىآورى! مرا هم از زندان هارون، نجات بده. هارون حتى پس از اينكه حضرت موسى بن جعفر عليه السلام را به زندان سِندى منتقل كرد، باز هم خيالش راحت نشد.
روزى به وزرايش گفت: من از فكر موسى بن جعفر ناراحت هستم و شبها آرام و خوابِ راحت ندارم. يا او بايد باقى بمانَد و يا من.
تصميم گرفتند حضرت موسى بن جعفر عليه السلام را مسموم كنند. ايشان را مسموم نمودند و در گوشه زندان، جان به خداوند تسليم كرد. بنى عباس مىدانستند كه حضرت موسى بن جعفر عليه السلام در ميان مردمْ محبوبيتِ فراوان دارد. از ترسِ شورش افكار عمومى، تصميم گرفتند استشهادنامهاى تنظيم كنند و از افراد محترمِ جامعه امضا بگيرند كه حضرت موسى بن جعفر عليه السلام به مرگِ طبيعى مُرده است.
به همين منظور، احمد بن حنبل را كه مُفتى شهر بود، احضار كردند و به او گفتند:
بدن موسى بن جعفر را ببين كه هيچ زخمى در آن نيست و او به مرگِ طبيعى فوت كرده است، و بر اين مطلبْ شهادتنامه بنويس.
احمد بن حنبل گفت: مرگ ايشان مشكوك است. شما توطئهاى به كار بردهايد.
من شهادت نمىدهم كه مرگِ ايشان طبيعى بوده است. احمد بن حنبل را به چوب بستند كه از او امضا بگيرند. گفت: من اين مطلب را امضا نمىكنم.
انشاءالله خداوند به حقّ مقامِ قُرب حضرت موسى بن جعفر عليه السلام و به احترامِ روز شهادتِ ايشان، مشكلات همه مسلمانان را برطرف كند و نظام جمهورى اسلامى ايران را از همه توطئهها و نقشههاى دشمنان نجات دهد.
من مىخواستم در اين خطبه، در باره وضعيت امروز مسلمانان در دنيا، برايتان صحبت كنم؛ اما هم حالم چندان مساعد نيست و هم وقت كم كم در حالِ تمام شدن است.
بنا بر اين سخنانم را كوتاه مىكنم.
برادران و خواهران گرامى! امروز جهان اسلام با دو وضعيتِ جداگانه روبرو است كه يكى بسيار شادىبخش و ديگرى بسيار نگران كننده است.
وضعيتى كه براى ما خوشحال كننده و براى دشمنانمان نگران كننده است، بيدار شدنِ امتهاى اسلامى و جوامع مسلمانان در سرتاسر دنيا است. در دنيا يك ميليارد نفر مسلمان زندگى مىكند. اين عده اگر غافل، خوابآلوده و بى اطلاع باشند، اثرشان حتى از ده نفر انسانِ بيدار هم كمتر است. اما به فضل پروردگار، مسلمانان در كشورهاى مختلف بيدار شدهاند.
در حجاز وضعيت به گونهاى بود كه هيچ كس جرأت نمىكرد ضريح رسول اكرم صلى الله عليه و آله را ببوسد زيرا با شلاق بر فرقِ سرش مىكوبيدند. كسى جرأت نداشت به ضريح، دست بزند زيرا مىترسيد كه دستش