به عنوان مثال، به ياد داريد كه تا گذشتهاى نه چندان دور، ما يكديگر را با عنوانِ «برادر» و «خواهر» خطاب مىكرديم و عناوينى مانند" سرور" و" حضرت عالى" در حالِ متروك شدنْ بود. حتى حاضر نبوديم از كلمه «ملت» استفاده كنيم. مىگفتيم: اين تعبير، اسلامى نيست، و به جاى آن، از تعبيرات اسلامى استفاده مىكرديم.
همواره سخنان خود را با «بسم الله» شروع مىكرديم. نامهاى غير اسلامى را كه غربى بود يا جنبه اسلامى نداشت و جنبه ملىگرايى داشت، با نامهاى قرآنى و اسلامى عوض مىكرديم. آداب و رسوم، نوع لباس پوشيدن و آرايش بدن و منزلهايمان را متناسب با فرهنگ اسلامى تغيير داديم.
اگر كسى يك لباسِ بسيار گران قيمتِ خارجى به دست مىآوَرْد، از پوشيدنِ آن لذت نمىبُرد؛ بلكه دوست داشت مانند ساير مردم باشد.
اگر آن آرمان گرايىها و ارزش گرايىهاى اوليه كنار گذاشته شود، مردم احساس مىكنند كه ما از اصول انقلاب كناره گرفتهايم. در نتيجه، آن شور و شوق و احساسِ اوليه را نخواهند داشت.
من مثالى را براى شما ذكر مىكنم كه رعايتِ آن واجب هم نيست اما از نظر اجتماعى مؤثر است. ما قبلًا افراد را با عنوان «برادر» و «خواهر» خطاب مىكرديم كه اين امر سبب مىشد كه افراد نسبت به يكديگر و نسبت به ارزشهاى انقلابْ احساس صفا و صميميتِ بسيار زيادى بكنند.
همه شما مىدانيد كه ما وقتى مىخواهيم مؤدبانه صحبت كنيم، مىگوييم: «بنده عرض كردم» و «فلان آقا فرمودند».
اگر كسى جا به جا استعمال كند و مثلًا بگويد «من فرمودم» و «آن آقا عرض كرد»، همه مىگويند: اشتباه كرد.
هنگامى كه من تازه به نجف رفته بودم، يك طلبه عرب از من پرسيد: اين كلمه «بنده» كه شما ايرانىها اين قدر استعمال مىكنيد، معنايش چيست؟ با خودم فكر كردم كه اين كلمه را چگونه برايش ترجمه كنم.
ديدم اگر بگويم «بَرده»، فردِ عرب زبانْ معناى كلمه «بَرده» را هم نمىفهمد. بنا بر اين به او گفتم: بنده يعنى عبد.
آن طلبه عرب زبان به من گفت: شما كه عبد نيستيد؛ چرا خودتان را عبد مىناميد؟
گفتم: در ميانِ ما رسم است كه اگر مىخواهيم به كسى احترام كنيم، در هنگام صحبت با او خودمان را «بنده» خطاب مىكنيم. تقريباً مثل اين است كه به او بگوييم: انَا عَبْدُكَ، يعنى: من نوكرِ شما هستم. آن طلبه عرب با حالتى كاملًا متعجبانه و بهتزده به من گفت:
عجب! شما با هر كسى صحبت مىكنيد، به او مىگوييد من نوكر شما هستم؟!!
بعد من با خودم فكر كردم. ديدم ايرادى كه آن فرد به ما مىگيرد، واقعاً درست است.
استعمال كلمه «بنده» در مورد انسانهاى ديگر، بسيار زشت و بد است. خداوند ما را آزاد خلق كرده است. چرا خودمان را بنده اين و آن بناميم؟!
متأسفانه چون ما كلمه «بنده» را بسيار زياد در ارتباط با انسانهاى ديگر به كار مىبريم، از شدتِ استعمال، زشتىِ آن در ميان ما از بين رفته است و پى در پى خطاب به انسانهاى ديگر مىگوييم: بنده چاكرم. چاكر شما هستم.
دستِ شما را مىبوسم. اين كلمات در اوايل انقلاب در حالِ فراموش شدن بود؛ زيرا ما در اسلام چنين تعبيرات و اصطلاحاتى نداريم.
در اسلام، هيچ شخصيتى بزرگتر از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيست. هيچ فردى به پيامبر صلى الله عليه و آله نگفته كه بنده چاكرِ شما هستم.
شيعيان وقتى به ديدار امام صادق عليه السلام مىرفتند، به ايشان مىگفتند: «اصْلَحَكَ اللَّهُ».