آنها حكومت اسلامى را بر پا نموده است؛ پس نبايد سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله بر حرفهاى آنها مقدّم داشته شود.
در اوايل ظهور اسلام، اكثريتِ مسلمانان با افرادى بود كه مطيع محضِ پيامبر صلى الله عليه و آله بودند.
اما پس از گرايش عمومى و دستهجمعىِ قبايل به اسلام و مسلمان شدنِ برخى از افراد با انگيزههاى غير خالص، بستر اجتماعى لازم براى رشد افراد گروه دوم به وجود آمد و انديشه آنها به يك گرايش و فكر اجتماعى تبديل شد.
جريان فكرى دوم در زمان حيات پيامبر صلى الله عليه و آله، در موارد فراوانى اظهار وجود كرده و در برابر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ايستاده و مخالفت كرده است. يكى از اين موارد، جريان صلح حُدَيبيّه است. برخى از افرادِ جريان فكرىِ دوم با صلحْ مخالفت كردند و با تمام توانْ در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله مقاومت نمودند.
امّ سلمه مىگويد در اثر اين برخوردِ آنها، رسول اللّه صلى الله عليه و آله آنچنان غمگين شدند كه من هيچ گاه ايشان را چنان غمگين نديده بودم.
بعدها در جنگ حُنَين و حادثه سقيفه نيز جريان فكرىِ دوم، خود را نشان داد. به تدريج جريان فكرى دوم به صورت يك خطر جدى در آمد و گاه و بيگاه خود را نشان مىداد و بَعد سكوت مىكرد. در ظاهر خود را نشان نمىداد اما مانند آتش زير خاكستر مىشد.
بعضى از افراد مىگويند تمام صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله عادل هستند. اگر اين حرفْ درست است، پس چرا خداوند در سوره منافقين مىفرمايد:
[پارهاى از مردم گويند: به خدا و روز قيامت ايمان آوردهايم، حال آن كه ايمان نياوردهاند. اينها خدا و مؤمنان را مىفريبند و نمىدانند كه تنها خود را فريب مىدهند.
در دلهاشان مرضى است و خدا نيز بر مرضشان بيفزوده است ...]
با اوج گرفتنِ خطر جريان فكرى دوم، كم كم پيامبر صلى الله عليه و آله در برابر آنها موضعگيرى كرد. موضعگيرى علنىِ پيامبر صلى الله عليه و آله در برابر جريان فكرى دوم، رويداد غدير خم و سخنرانى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در غدير خم بود. حجم اين سخنرانىِ ايشان نزديك به يك جزء قرآن است.
يكى از موضعگيرىهاى ديگرِ پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در برابر جريان فكرى دوم، تصميمگيرىِ ايشان در روزهاى آخر عمر به نوشتنِ وصيتنامه سياسى بود كه فرمود:
«آتُونى بِقِرْطاسٍ»، اما نگذاشتند.
يكى از موضعگيرىهاى ديگرِ ايشان در برابر جريان فكرى دوم، حادثه لشكر اسامة بن زيد