حتى آداب و رسوم ما در مورد پوشيدن لباس، تربيت فرزند، آرايش مو، انتخاب نام و ...
را زير بمباران گرفت و همه ابعاد فرهنگ و آداب و سنتهاى ما را تخريب كرد و ما را از اسلام، قرآن و حقايق اسلامى دور ساخت.
يكى از اصول فرهنگىِ اسلام كه رژيم پهلوى آن را در بين مردم ايرانْ تضعيف كرد، اصل سادهزيستى است. در نتيجه خيانتهاى فرهنگىِ رژيم پهلوى، امروزه در بسيارى از گوشههاى پيكر ملت ما، مظاهر فرهنگ غرب ديده مىشود.
در اين جلسه، من مطالبى در باره سادهزيستى، خدمتِ شما عرض مىكنم.
اسلام با تجملپرستى و مصرف گرايى به سختى مبارزه كرده است. اكنون من مضمون برخى آيات در باره سادهزيستى را براى شما مىخوانم.
به دليل كمبود وقت، متن عربى آيات را نمىخوانم و تنها مضمون آيات قرآن شريف را برايتان بيان مىكنم. مضمون برخى از آيات قرآن شريف چنين است:
خداوند، مصرف گرا را دوست ندارد.
تجملپرست را دوست ندارد. اسراف يك عمل شيطانى است. اسراف، انسان را گرفتار عذاب خداوند مىكند. پيش از اين، خداوند افراد و گروههاى مصرف گرا، اسرافگر و تبذير كننده را هلاك كرده است.
اين مجازات، سنتِ خداوند است. در آينده نيز خداوند اين گروهها را هلاك خواهد ساخت.
اسرافگران، همدمانِ آتش جهنماند.
ما بايد در زندگى، راهى را كه اسلام به ما نشان داده و امامان و بزرگانمان پيمودهاند بشناسيم. مبادا چشمْ بسته فريبِ غرب را بخوريم. حتى در مسائلى كه غربىها با ادعاى علم و علمى بودن، به ميدان مىآيند، ما بايد با انديشه و تحقيق و بررسى، با حرفهاى آنها برخورد كنيم.
به عنوان مثال، علم اقتصاد را در نظر بگيريد. يكى از موضوعاتى كه غربىها و غربزدهها آن را چماق كردهاند و بر سرِ ما مىكوبند، اين است كه هنوز اقتصاد اسلامى تدوين نشده است.
آنها مىگويند: امروزه دانش اقتصاد در دنيا پيشرفتِ فراوان كرده و بسيارى از رازهاى دانش اقتصاد، حل شده است. با وجود اين، هنوز اسلامْ مكتبِ اقتصادىِ خود را ارائه نكرده است.
اقتصاددانان غربى مىخواهند ما را به كدام سَمت ببرند؟ نمونه جامعهاى كه بر اساس رهنمودهاى آنها ساخته شده، كدام است؟
اينها مىخواهند چه دنيايى را براى ما بسازند؟
جامعه نمونهاى كه اقتصاددانان غربى، نويدِ آن را مىدهند، اين دنياى غربِ فعلى است.
دنياى غربِ فعلى، دست پرورده اقتصاددانان غربى است.
اكنون دو سوم از مردم دنيا در كشورهاى فقير و يك سوم از آنها در كشورهاى ثروتمند زندگى مىكنند.
ساكنان كشورهاى ثروتمند، بر اساس نظريه اقتصاددانان غربى، براى رشد يافتن و شكوفا كردن اقتصاد خود، تمام ذخاير زيرزمينى، ثروت خداداد و مواد خام را از كشورهاى فقير مىآورند و غارت مىكنند.
آيا ما هم مىخواهيم چنين اقتصادى داشته باشيم؟!
آمريكا با داشتنِ تنها حدود شش درصد از جمعيتِ دنيا، حدود سى درصد از كلّ درآمد دنيا را به خود اختصاص مىدهد؛ اما بعضى از كشورهاى آسيا، آفريقا و آمريكاى جنوبى كه جمعيتِ بسيار زيادى هم دارند، تنها چند صدم از كل درآمد دنيا را دريافت مىكنند.
دستاورد اقتصاد غرب و اقتصاددانان غربى اين است. آيا ما مىخواهيم چنين الگويى را براى اقتصاد كشورمان برگزينيم؟ آمارهايى كه خدمتتان عرض كردم، توسط منابع رسمىِ غرب اعلام شده است. ما هم خوشباورانه به اين آمار نگاه مىكنيم و نمىگوييم كه امروز ستم و تبعيض اقتصادى در دنيا، بسيار بيشتر از مقدارى است كه اين آمار منعكس مىكند.
در عين حال، به خودِ اين آمار نگاه كنيد تا ببينيد كه نتيجه دانش اقتصاد غربى چيست!!!
آمريكا ثروتمندترين كشور دنيا است.
در اين كشور، حدود هشت تا ده ميليون نفر از سياهپوستان در فقر مطلق، و نه حتى در فقر نسبى، زندگى مىكنند.
در كنار «فريدمن» و ديگر اقتصاددانان آمريكايى كه نظريهپرداز زندگى و برنامههاى اقتصادىِ كشور آمريكا هستند، اين همه فقير زندگى مىكنند. من مىگويم: با وجود همه دانش اقتصادىِ اقتصاددانان غربى، نتيجه كارشان در جامعه، اين شده است كه مىبينيد.
بعضى از جوانان ما ممكن است خيال كنند كه: اقتصاد كشور ما آسيب ديده است.
بنا بر اين، بدون شك ما بايد رشد و شكوفايى اقتصادى داشته باشيم. پس اين چه حرفهايى است كه موسوى اردبيلى در نماز جمعه