با پايان يافتن جنگ، ما به تعقيب اهداف انقلاب باز مىگرديم و نيروى خود را صَرفِ دست يافتن به انقلاب مىكنيم.
برادران و خواهران! مبادا از حالا به خودتان وعده بدهيد كه با پايان يافتن جنگ، مشغول رفاه گرايى و مصرف گرايى مىشويم.
مبادا با خود بگوييد كه انشاءالله جنگ تمام مىشود و پس از آن، يك شكم سير غذا مىخوريم. مدتى مىگرديم.
مدتى كيف مىكنيم و دور از هر فشارى مزه زندگى را مىچشيم.
اگر كسى فكر كند كه نتيجه تمام شدنِ جنگ، رفاهطلبى و مصرفى بودن است، اين يك فاجعه است. اگر كسى فكر كند كه فرداى تمام شدنِ جنگ، شركتهاى خارجى و چند مليتى به ايران مىآيند، كالاها زيادتر مىشود و قيمتها پايين مىآيد، ما هم به زندگى خودمان مىپردازيم! معناى اين فكر، تمام شدن انقلاب است، نه تمام شدن جنگ.
اگر تا كنون بر طبق اضطرار، قناعت و رياضت در زندگى و كم مصرف كردن، به ما تحميل شده بود، بعد از اين، بايد با ميلِ خودمان اين راه را انتخاب كنيم.
يعنى هنوز براى ما خيلى زود است كه در اقتصاد تابعِ سياست «درهاى باز» باشيم كه ثروت اين مملكت را بدهيم و به جاى آن، كالاى لوكس بخريم.
شوراى انقلاب در اولين روزهاى تشكيل خود، قانونى تصويب كرد كه بر اساس آن در ايران انقلابى، ايجاد شركتهاى خارجى و چند مليتى ممنوع است. در آن هنگام شوراى انقلاب مرتكبِ يك غفلت شد و در آن قانونْ گفته نشد كه شركتهاى خارجى و چند مليتى كه قبل از تصويبِ اين قانون در ايران افتتاح و تأسيس شدهاند، آنها هم بايد منحل شوند.
در نتيجه آن غفلت، از آن وقت تا كنون، ما گرفتارِ آنها هستيم و به خاطر ضعفِ قانون نتوانستهايم آنها را تعطيل كنيم. هر چند از آن زمان تا كنون، ديگر هيچ شركتِ خارجى و چند مليتىِ جديد در ايران تأسيس نشده است.
اميدواريم مجلس شوراى اسلامى در اولين جلسه ممكن، يك لايحه دو خطى با قيدِ دو فوريت تصويب كند كه آن شركتهاى خارجى و چند مليتى هم كه از قبل در ايران بودهاند و هنوز دارند فعاليت مىكنند، بسته شوند. (تكبير نمازگزاران)
يكى از اين شركتها در اتاق بازرگانى لندن عليه ما طرحِ دعوا كرده است.
اتاق بازرگانى لندن هم ايران را محكوم به پرداختِ بيست و يك ميليون دلار خسارت كرد. به ناچار بانكهاى ايرانى با آنها مذاكره كردند و قول دادند كه تسهيلات لازم را براى آنها فراهم كنند و با آنها مصالحه كردند كه هفت ميليون دلار خسارت بپردازند.
همين طور كه مىبينيد، ما هنوز نتوانستهايم خودمان را به طور كامل از شرّ كثافتكارىهاى دوره پهلوى نجات دهيم. مبادا فكر كنيم كه مبارزه و انقلابِ ما تمام شده است.
وقتى ضرارة بن ضمره نزد معاويه رفت، معاويه به ضراره گفت: صِفْ لِى عَلِيّاً (على را برايم توصيف كن)؛ ضراره گفت:
معاويه! مرا معذور بدار. تو نمىتوانى اوصافِ آن جناب را بشنوى و تحمل كنى. موجب آزار من مىشوى و جانم را به خطر مىاندازى.
معاويه گفت: خير، بايد حتماً على را برايم توصيف نمايى.
ضراره در آنجا شروع به توصيفِ لباس، غذا، سخن گفتن، جنگيدن و خلاصه شيوه زندگىِ حضرت على عليه السلام كرد و گفت: