دنيا انقلاب ديده بود؛ امّا انقلاب اسلامى نديده بود. رهبر ديده بود؛ اما رهبراسلامى نديده بود. هنگامى كه انقلاب اسلامى ايران با يك رهبر روحانى، به وقوع پيوست، مستكبران دنيا مدّتى منتظر ماندند تا اين انقلاب را بشناسند.
دنياى استكبار چنان مملكت ما را به روزِ سياه انداخته بود كه مطمئن بود هيچ كس نمىتواند اين مملكت را انسجام بخشد. آنها با تعهدات بين المللى، ميثاقها، مقاولهنامهها، وابستگىها، صنايع مونتاژ، نابود كردن كشاورزى ايران، ايجاد اختلافات و نارضايىِ قومى در خلق كُرد و بلوچ و غيره، مشكلاتى در ايران به وجود آورده بودند كه اطمينان داشتند پس از پيروزى انقلاب، هيچ كس قادر نخواهد بود كه گرهِ كور مشكلاتِ اجتماعى ايران را بگشايد.
بنا بر اين، دنياى استكبار مدتى را به انتظار نشست تا انقلاب اسلامى ايران توانايىهاى خود در حلّ مشكلات را نشان دهد. انقلاب ايران در جريانِ لانه جاسوسى، گروگانگيرى و درگيرىهاى دانشگاه، نيمرخى از خود نشان داد.
دنياى استكبار از قدرت و توانايى انقلاب اسلامى ايران، به وحشت افتاد و تصميم گرفت با يك حركتِ حساب شده، انقلاب اسلامى ايران را شكست دهد و نابود كند.
به اين منظور، كودتاى نوژه را طراحى كردند؛ اما كودتاى نوژه شكست خورد. عمليات طبس را اجرا كردند.
آن هم شكست خورد. وقتى جريان جنگِ تحميلى پيش آمد، همه اميدهايشان را به صدام و جنگ تحميلى بستند.
با هر وسيله ممكن، صدام را تقويت كردند. با تبليغات بوقهاى بين المللى عليه ايران، با فشار اقتصادى غرب و شرق به ايران، با موشكهايى كه به عراق دادند، با آواكسهايى كه به عربستان دادند و به هر وسيله ممكنِ ديگر، به ايران ضربه زدند؛ اما الحمد للّه با مقاومت و شهامت، از زير تمام اين ضرباتْ رو سفيد بيرون آمديم.
امروز ما هستيم و اعزامهاى ما. ما هستيم و روحيه رزمندگان ما. ما هستيم و زمينهاى پس گرفتهمان. ما هستيم و فاو. ما هستيم و شلمچه. ما هستيم و كربلاى 10. (تكبير نمازگزاران)
ببينيد سردار قادسيه به چه روزى افتاده است. تا كنون ما از دست صدام به مجامع بين المللى شكايت مىكرديم و مىگفتيم:
صدام بمبهاى شيميايى بر سرِ ما مىريزد.
صدام براى اينكه مورد اعتراضِ مجامع بين المللى قرار نگيرد، مقدارى از بمبهاى شيميايى را بر سرِ مردم عراق ريخت و با اين كارِ خود، نشان داد كه هيچ چيز براى او مهم نيست.
اخيراً هيئتى از سازمان ملل به ايران آمده و در باختران از خانوادههاى بى سلاحى كه صدام بمب شيميايى بر سرشان ريخته، ديدن كردهاند. اين هيئت بعد از ايران، به عراق مىرود تا كسانى را هم كه در عراق با بمبهاى شيميايىِ صدام مجروح شدهاند، بازديد كند.
لازم نيست كه اينها به نفعِ ما شهادت بدهند، حد اقل به نفع كردهاى عراق و ملت اسير عراق، شهادت بدهند.
دشمنان ما اين طور هستند، صدام بمب شيميايى بر سرِ ملتِ خودش مىريزد و كويت زير چتر ابرقدرتها مىرود. كويت به آمريكا مىگويد: من مىخواهم نفت بفروشم.
كشتىهاى نفتكشِ من مىخواهند از خليج فارس عبور كنند. لطفاً شما پرچمتان را روى كشتىهاى من نصب كنيد تا زير سايه پرچمِ شما زندگى كنم!
در جريان انقلاب مشروطه، بعضىها براى اينكه امنيتِ خودشان را حفظ كنند، پرچم روسيه يا انگليس را بالاى درِ خانهشان