[پروردگارت مقرر داشت كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. هر گاه تا تو زنده هستى هر دو يا يكى از آن دو سالخورده شوند، آنان را ميازار و به درشتى خطاب مكن و با آنان به اكرام سخن بگوى.
در برابرشان از روى مهربانى سرِ تواضع فرود آور.]
موضوع صحبت من در خطبه اول، اخلاق خانواده است. اخلاق خانواده، بخشى از حقوق اجتماعى و فرهنگ عمومى اسلام است. انگيزه من در انتخاب اين موضوع بحث، اين است كه ما نظامى اسلامى و نوپا داريم و ادّعا مىكنيم كه جامعه ما يك جامعه اسلامى است.
اين نظام نوپاى اسلامى، جوشيده از انقلاب و ثمره و محصول و دستاورد اين انقلابِ گسترده عظيم و پر بهايى است كه ما انجام دادهايم. ثمره تمام تلاشها، فداكارىها، شهادتها، فرارها، تبعيدها و خونهاى شهدا، همين نظام جمهورى اسلامى و جامعه اسلامىِ ماست.
هنگامى اين نظام، شايسته برخوردارى از عنوان مقدّسِ «اسلامى» است كه همه ابعاد اين نظام و جامعه به طور هماهنگ، اسلامى شده باشند؛ اما اگر گوشهاى از اين نظام و جامعه، شرقى و گوشهاى ديگر، غربى و بخشى از آن بر طبق سليقههاى شخصى افراد باشد، ديگر نمىتوان اين جامعه را جامعهاى اسلامى ناميد.
نظام و جامعه اسلامى يعنى نظام و جامعهاى كه تمام جنبهها و ابعاد آن بر اساس وحى و تعاليم انبيا بنا شده باشد؛ يعنى فرهنگ عمومى مردم، آداب و رسوم اجتماعى، اقتصاد، قضاوت، مراسم جشن و عزادارى، مراسم نماز جمعه و جلسات دعا، كتابهاى آموزشى و درسى، نوع پوشاك و پوشش مردم و ساير جنبههاى زندگى مردم، همگى بر اساس تعاليم اسلامى تهيه و تنظيم شده باشند.
اما اگر برخى از ابعاد و جنبههاى زندگى مردم بر طبق موازين اسلامى و بقيه به پيروى از رسوبات فرهنگىِ غرب، غربزدگى و رفاهطلبى شكل گرفته باشد، در اين صورت، چگونه مىتوان چنين جامعهاى را اسلامى ناميد؟! بلكه بايد گفت: اين جامعه تنها در يك يا دو يا سه بُعدش اسلامى است؛ اما هدف ما اين است كه جامعه خودمان از هر جهت، اسلامى شود.
بنا بر اين، بايد اهل قلم و سخن، طرّاحان و برنامهريزان و خلاصه همه انديشمندان جامعه دست به دست هم دهند و تمام خرابىها و كمبودهاى جامعه را بر اساس تعاليم اسلامى نوسازى كنند.
يك ضرب المثل مشهور مىگويد:
«حقيقت تلخ است». متأسفانه ما هم بايد اعتراف كنيم كه در هشت سالى كه از پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى ما مىگذرد، در نتيجه گرفتارىها و مشكلاتى كه پيش آمد، ما فرصت كافى و مناسب براى ايجاد تحول و نوسازىِ تمام ابعاد جامعه بر اساس موازين اسلامى پيدا نكرديم.
اما با اطمينان كامل عرض مىكنم كه خوشبختانه در بعضى از موارد مانند فرهنگ جبهه و جنگ، همه دست به دست هم دادند و فرهنگ جامعه را بر اساس تعاليم اسلامى بازسازى كردند.
در گوشه و كنار جامعه، ذهنيتهاى غلطى در گفتهها، نوشتهها، برداشتها و عملكردهاى انحرافى ديده مىشود. جلوه و تبلور اين ذهنيتهاى غلط در آداب و رسوم و عادات غير اسلامى جامعه وجود دارد.
بوتيكها، پانكىها، مجالس منكرات، تفريحهاى ناسالم، اعتياد به مواد مخدر، بىبندوبارىها و هرزه گرايىهايى كه در گوشه و كنار جامعه به طور قاچاق و نيمه قاچاق به چشم مىخورد، همگى، علامتهاى عادات غير اسلامى و اخلاقيّات فاسدى است كه هنوز در كشور ما وجود دارد.
هر چند اين فسادها دور از چشم افراد حزب اللهى و آميخته با ترس و وحشت انجام مىشود؛ اما اين فسادها كه به صورت علفهاى هرز در جامعه ما وجود دارند، نشان مىدهند كه هنوز فرهنگ عمومى اسلامى به طور كامل در ميان مردم كشور ما جا نيفتاده است.
به عنوان نمونه، چندى پيش در يكى از شهرهاى ايران در يك باغ خارج از شهر، يك مراسم عروسى برگزار شد. برادران عزيز پاسدار بر اساس قراين و دلايلى متوجه شدند كه در اين عروسى، بساط هرزگى برپا است.
اين برادران هم به آنجا رفتند و آن بساط را به هم زدند.
صاحبان عروسى به جاى اينكه عذرخواهى كنند و مثلًا بگويند: ما متوجه نشديم، جوانهاى ما بودند و با اين گونه حرفها،