آتشِ انقلاب فروكش كند و خاموش شود تا او نَفَس راحتى بكشد؛ اما اكنون دشمن، عكسِ آن را مىبيند.
اما دوست؛ او پيش از اين حركت، با چشم و فكر و انديشهاش به طور مرتبْ حوادث انقلاب را دنبال مىكرد و بر آن سلام و درود مىفرستاد. اكنون حركتِ راهيان كربلا، روحيه تازهاى به دوستان انقلاب بخشيده است.
چند روز پيش، به مناسبتى خدمت حضرت امام بودم. ايشان در باره قضات صحبت مىكردند كه ناگهان بى اختيار لحنِ امام عوض شد و صحبت خود را متوجهِ راهيان كربلا كردند. (تكبير نمازگزاران)
حضرت امام سخنانى در مورد راهيان كربلا فرمودند كه تقريباً معناى آنها اين بود:
ما هر كه و از هر طبقه باشيم- روحانى، قاضى، ادارى، وزير و وكيل- بايد درس اخلاص و آمادگى را از راهيان كربلا بگيريم.
اينها با اين شوق و علاقه و عشق و خنده، به كجا مىروند؟
اينها به جبهههاى جنگ مىروند.
در جبهههاى جنگ، احتمالِ پيش آمدنِ هر خطرى وجود دارد. همه ما بايد در اين آمادگى كه آنها پيدا كردهاند، به اندازه آنها، همپاى آنها، همگامِ آنها، همرنگ و هماهنگ با آنها باشيم.
ما هر وقت در صفحه تلويزيون يا هر جاى ديگر، عكس و اخبار مربوط به راهيان كربلا را مىبينيم و مىشنويم، احساس افتخار سراسرِ وجودمان را فرا مىگيرد.
انشاءالله خداوند به احترامِ خلوص نيت، خدمات و فداكارىهاى بزرگى كه اينها انجام دادهاند و مجد و عظمت را به اسلام برگرداندهاند، آنها را در تمام ميدانهاى نظامى و سياسى و اقتصادى و ساير ابعاد، پيروز گردانَد.
موضوع بسيار مهم ديگرى كه بايد به آن اشاره كنم، گراميداشتِ قهرمانىِ قهرمانِ سينا، مصر و تمام تاريخِ بشريت است. مردى كه حاضر به تحمل سيطره دشمنانِ قسم خورده اسلام بر كشورهاى اسلامى نيست و به خاطر مجد و شرف اسلام، به قيمت جان و خون خود، به سوى آنها آتش مىگشايد.
سليمان خاطر با اين اقدام شجاعانه خود، اسلام، انقلابى بودن، خلوص و صميميتِ خود را به اثبات رسانْد و تاج افتخار بر سر نهاد.
بايد همه به وجود او افتخار كنند.
اين قهرمان بزرگ را دادگاهى محاكمه نمود كه كلمه عدالت، حق، قضا و قانون، از چنين دادگاههايى متنفر است و بر آنها لعن و نفرين مىفرستد. اين دادگاه پليد، قهرمان بزرگ مصر را به جرم كشتنِ مزدوران، جاسوسها و دشمنان خونريز و آدمكشِ وطن و اسلام و قرآن، به حبس ابد با اعمال شاقّه محكوم كرد.
اين قضاوت، مزدورى، نوكرى، تحت تأثير قرار گرفتن و ننگ و رسوايى را به بالاترين حدّ خود رسانيد و يك قهرمان ملى و خادم ملت را كه به قيمتِ خونش با دشمنانِ قسم خورده وطنش دست و پنجه نرم كرده بود، را محكوم نمود. شرفِ قضا از اين قضاوتِ ستمگرانه به دور است.
دنيا چه نامى بر اين قضاوت مىگذارد؟
اگر اين قضاوت، هيچ ننگى نداشت جز اين كه سفير اسرائيل بگويد «من از اين حكمِ دادگاه راضى هستم»، همين حرفْ در رسوايى و افتضاحِ اين دادگاه بس بود.
دولت مصر كه قاضى و دادستانش اين گونه است، جلادش چطور است؟
دولتى كه قاضىِ او اين قدر رسوا و مفتضح است، سران و مسئولان امور اجرايىاش چگونه هستند؟ آنگاه ما مىبينيم كه ملت