تواضع و سرافكندگى است، نه كبر و سركشى. دلى كه نرم و خاضع نباشد،
رويشگاه حكمت و معنويت نيست. آگاه باشيد كه گياه، در زمين نرم مىرويد، نه در
صخرههاى سنگى كوهستان».[557]
3.
شرم گناه
مردى
از اهل حبشه، نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: اى رسول خدا! گناهان من، بسيار است. آيا
درِ توبه به روى من، باز است؟
پيامبر
(ص) فرمود: «آرى. راه توبه، بر همگان، هموار است و تو نيز مىتوانى قدم در اين راه
بگذارى».
مرد
حبشى، از نزد رسول خدا (ص) رفت؛ امّا مدّت چندانى نگذشت كه بازگشت و گفت: اى رسول
خدا! آيا آنگاه كه من معصيت مىكردهام، خداوند، مرا مىديده است؟
فرمود
«آرى».
مرد
حبشى، آهى سرد از سينه بيرون داد و گفت: توبه، جُرم گناه را محو مىكند و بنده را
از آتش دوزخ، نجات مىدهد؛ امّا با شرم گناه، چه مىتوان كرد؟
كيسهاى
را بر دوش گذاشته بود و به سوى باغستانهاى اطراف مدينه مىرفت. يكى از دوستانش به
او نزديك شد و گفت: اى على! چه بر دوش مىكشى؟
گفت:
«درخت خرما!».
مرد،
از پاسخ على (ع)، در شگفت شد؛ امّا آنگاه كه ديد او چگونه از درون كيسه، هستههاى
خرما را بيرون مىآورد و در زمين مىكارد، دانست كه منظور او چه بوده و چرا گفت كه
در كيسه، درخت خرما دارد.[559]
5.
خرافهستيزى پيامبر (ص)
[557]. داستان راستان، ص 173(
به نقل از: الكافى، ج 1، ص 37، ح 6).
[558]. إحياء العلوم، ترجمه
...، ص 43( كتاب توبه)؛ كيمياى سعادت، ج 2، ص 654.