نام کتاب : الگوى اسلامى شادكامى با رويكرد روان شناسى مثبت گرا نویسنده : پسنديده، عباس جلد : 1 صفحه : 41
كرد. قضا، حكم كردن است. خداوند پاك، گفته است: (فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ)؛[155] يعنى بساز و حكم كن. از همين
رو، قضاوت كننده را «قاضى» ناميدهاند؛ چرا كه حكم مىدهد و آن را اجرا مىكند.[156]
و
امّا قَدَر، از ريشه «قَدَرَ» به معناى حد و اندازه چيزى و گوهر و پايان آن است، و
تقدير، به معناى مشخّص كردن اندازه چيزى. ابن فارس معتقد است كه اين واژه، بر
مقدار و كنه و پايان هر چيز دلالت دارد. پس «قدْر»، يعنى مقدار هر چيز. گفته
مىشود: «قدره كذا»؛ يعنى اندازهاش اين مقدار است. قَدْر، قضاى خداوند در باره
مقدار و انتهاى اشياست كه خواسته چنان شوند. قَدَر هم همين طور است.[157]
قضا
و قدر، در قرآن و حديث، كاربردهاى متعدّدى دارند. طبق حديثى از امام على (ع)، كلمه
«قضاء» در قرآن، در ده معنا به كار رفته است؛[158]
امّا در اين جا، مقصود از «قَدَر»، هندسه اشيا و اندازه آنها، و مقصود از «قضا»،
حكم به تحقّق آنهاست.
به
سخن ديگر، هر پديده براى تحقّق، مقدّماتى دارد كه «قَدَر» و «قضا»، دو مقدّمه مهم
و اساسى آنها هستند؛ يكى اندازهگيرى و ديگرى فرمان تحقّق. امام كاظم (ع) در تبيين
مقدّمه نخست (قدر)، از عباراتى همچون: «هو الهندسة من الطول و العرض و
البقاء»[159] و
«تقدير الشىء من طوله و عرضه»[160] استفاده
نموده است و امام رضا (ع) با عبارت «هو وضع الحدود من الآجال و
الأرزاق و البقاء و الفناء»[161] آن را
تعريف كرده است. بدين سان، خداوند متعال پيش از انجام دادن هر كار و پديد آوردن هر
پديده، نخست، حدوده وجودى آن را از هر نظر، معين مىكند. آن محدوده، «قَدَر» و اين
عمل، «تقدير» ناميده مىشود.
پس
از تقدير، نوبت به مقدّمه دوم، يعنى «قضا» مىرسد. امام رضا (ع) اين مقدّمه آن را
با عبارت «هو الإبرام و إقامة العين»، يعنى
استوارسازى و به عرصه وجود آوردن، تفسير كرده است. در اين مرحله، خداوند متعال،
آنچه را تقدير كرده، در خارجْ تحقّق مىدهد. به تعبير ديگر، وجود عينى هر پديده،
در واقع، استوار نمودنِ وجود تقديرى آن است. بنا بر اين، قَدَر، بر قضا مقدّم است،
اگر چه در گفتار و نوشتار، قضا براى سهولت در به كارگيرى آنها، مقدّم مىشود.