نام کتاب : الگوى اسلامى شادكامى با رويكرد روان شناسى مثبت گرا نویسنده : پسنديده، عباس جلد : 1 صفحه : 148
(وَ إِنَّا إِذا أَذَقْنَا
الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما
قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنْسانَ كَفُورٌ.[561] و ما چون رحمتى از جانب خود به انسان بچشانيم، بدان سرمست مىگردد،
و چون به [سزاى] دستاورد پيشين آنها، به آنان بدى رسد، انسان، ناسپاسى مىكند).
مرحوم
علّامه طباطبايى در تفسير اين آيه نيز بر عنصر «غفلت از خدا» تأكيد كرده و معتقد
است كه در آيه شريف هم اين معنا به چشم مىخورد كه اعراض آنان و توبيخ خدا از
ايشان به عنوان انسان سرگرم به دنياست؛ چون طبع چنين انسانى غفلت از خداست، هر چه
هم نعمت را به يادش آورند، خوشحالى از نعمت نمىگذارد به ياد خدا بيفتد و هر چه
هم عذاب و مصيبتى كه ثمره كارهاى گذشته اوست به يادش آورند، باز، طبع كفرانگرش
نمىگذارد به ياد پروردگارش بيفتد، پس چنين كسى همواره در غفلت از ياد پروردگار
خويش است، چه در ناز و نعمت باشد و چه در عذاب. پس ديگر بعيد است دعوت او مؤثّر
افتد و موعظت به او سود بخشد.[562]
ج-
الگوى «فَرَح، فخر- يأس، كفران»
در
آياتى از قرآن، براى هر كدام از دو موقعيت، دو واكنش بيان شده و بدين سان، الگوى
«فَرَح، فخر- يأس، كفران»، مطرح شده است:
(وَ
لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ
لَيَؤُسٌ كَفُورٌ* وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ
لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ.[563] و
اگر از جانب خود، رحمتى به انسان بچشانيم، سپس آن را از وى سلب كنيم، بسيار مأيوس
مىشود و كفران نعمت مىكند. و اگر پس از محنتى كه به او رسيده، نعمتى به او
بچشانيم، حتماً خواهد گفت: گرفتارىها از من دور شد [و ديگر بر نمىگردد]. به
راستى، او سرمست و فخرفروش است).
الگوى
مطرح شده در اين آيات، تركيبى از واكنش دو آيه پيشين در طرف ناخوشايند، به اضافه
حالت فخر در طرف خوشايند است. علّامه طباطبايى در تفسير دو واكنش به ناخوشايند
مىفرمايد:
معناى
آيه، اين است كه اگر ما به انسان، چيزى از نعمتهايى كه انسان، متنعّم به آن است
بدهيم و سپس از او نزع كنيم و بگيريم، دچار يأس شده، به شدّتْ نوميد مىگردد، تا
اين