نام کتاب : الگوى اسلامى شادكامى با رويكرد روان شناسى مثبت گرا نویسنده : پسنديده، عباس جلد : 1 صفحه : 14
1. بيان مسئله
در
قرن نوزدهم ميلادى، پس از جدايى روانشناسى از فلسفه، رويكرد لذّتگرايى در آثار
روانشناسان، به روشنى مشهود بود. ويترسو[5] (2009) در اين زمينه به كسانى
چون: جيمز،[6] ثرندايك،[7]
وونت[8] و فرويد[9]
اشاره دارد. در نيمه اوّل قرن بيستم، محقّقانى چون: پل توماس يانگ[10]
(كه با موشها كار مىكرد) و بيبه- سنتر[11]
(كه با انسانها كار مىكرد) در باره نقش حياتى لذّتها به بحث پرداختند. هر دوى
اين روانشناسها سعى كردند تا بر پايه لذّت، علمى را بنا نهند.
اندكى
بعد برلاين،[12] اين نظر را طرح كرد كه لذّت
توسط «پتانسيل برانگيخته محرّك»[13] تعيين مىشود. در همين سالها
اولدز[14] و ميلنر،[15]
به بررسى عصبشناختى لذّت پرداختند و سرانجام اولدز در 1956 م، اعلام كرد كه به
كشف «مراكز لذّت»[16] در مغز، نائل شده است.
در
سال 1986 م، گريفين،[17] نظريه خواسته (نياز)[18]
را ارائه كرد كه مطابق اين نظريه، شادكامى، عبارت است از: به دست آوردن آنچه كه
مىخواهيد، بدون توجّه به اينكه آن خواسته، شامل لذّت مىشود يا نه.
در
سال 1992 م، نوسبام،[19] «نظريه فهرست اهداف»[20]
را ارائه كرد كه بر اساس آن، شادكامى، عبارت است از: دستيابى به تعدادى از اهدافِ
حقيقتاً ارزشمند زندگى، مانند: شغل، دوستى، آموزش، معرفت، آسايش و رفاه مادى و
سلامت.
هرچند
كه لذّتگرايى در قرن بيستم در اغلب متون روانشناسى به شكلى خود را نشان داد،
امّا ترديدى نيست كه رويكرد روانشناسى در هزاره جديد، به ويژه روانشناسى
مثبتگرا، بيش از