نام کتاب : الگوى اسلامى شادكامى با رويكرد روان شناسى مثبت گرا نویسنده : پسنديده، عباس جلد : 1 صفحه : 137
در برخى ديگر از روايات، اين قاعده در مورد برخى موقعيتها بيان شده
است. در حديثى، پيامبر خدا (ص) از قول خداوند متعال نقل مىكند كه:
قالَ
اللهُ عزوجل: لَولا أنّى أستَحيى مِن عَبدِى المُؤمِنِ، ما تَرَكتُ عَلَيهِ
خِرقَةً يتَوارى بِها، وإذا أكمَلتُ لَهُ الإِيمانَ ابتَلَيتُهُ بِضَعفٍ فى قُوَّتِهِ،
وقِلَّةٍ فى رِزقِهِ، فَإِن هُوَ جَزِعَ أعَدتُ عَلَيهِ، وإن صَبَرَ باهَيتُ بِهِ
مَلائِكتى.[525]
خداوند
عزّ وجلّ فرموده است: «اگر از بنده مؤمن خويش حيا نمىورزيدم، برايش [حتّى]
زيرجامهاى نمىنهادم كه خود را با آن بپوشاند؛ و چون ايمانش را كمال بخشم، به
كمتوانى و اندكى روزى مبتلايش مىسازم؛ اگر بيتابى كند، ديگر بار مبتلايش مىسازم
و اگر صبر پيشه كند، با او بر فرشتگان مباهات مىورزم».
بنا
بر اين مىتوان گفت كه ما با دو مفهوم رو به رو هستيم: يكى «خير مقدّر» و ديگرى
«خير مؤثّر». خيرى كه خداوند در پديدههاى هستى مقدّر نموده، زمانى مىتواند مؤثّر
باشد و زندگى را عملًا خير گرداند كه انسان از آن راضى باشد. بنا بر اين، رضامندى
انسان، متوقّف بر خير بودن تقديرات خداوند است و ثمر بخش بودن تقديرات در عينيت
زندگى،
متوقّف
بر رضامندى انسان از آن تقديرات است. اين سخن، مبتنى است بر تفكيك مقام قضا و قدر-
كه مقام جعل است- از مقام رضا- كه مقام عمل است-. در مقام جعل، مقدّرات بشر، بر
خير بنيان مىشود و در مقام عمل، انسان با تكيه بر آنچه در مقام جعلْ صورت گرفته،
به رضامندى مىرسد و در نتيجه، مقدّرات او در عينيت زندگى، ثمر خير برايش خواهد
داشت.
يك.
شرط بودن «واكنش مناسب» در «تحقّقِ خير مقدّر» هر بُعد
گفتيم
كه عامل تبديل خير مقدّر به خير مؤثّر، انسان و نوع واكنش اوست. انسان است كه بايد
با اختيار خود، كارى انجام دهد كه خير مقدّر، به خير مؤثّر تبديل شود. در غير اين
صورت، زندگى او شر خواهد شد. در حقيقت، عامل تبديل، واكنشهاى مثبت انسان به انواع
تقدير است. واكنش كلّى به تقدير، رضامندى بود كه گذشت و واكنشهاى مناسب ناظر به
موقعيت نيز عبارت اند از: شُكر در خوشايند، صبر در ناخوشايند، رغبت به طاعت و
انجام دادن آن، و كراهت از معصيت و ترك آن. در طرف مقابل، كفران، جَزَع، كراهت از
طاعت و ترك آن، و رغبت به طاعت و انجام دادن آن، از عوامل غير مؤثّر شدن خير و
تحقّق زندگى شر هستند.