همچنين
ايشان با اشاره به اين كه برخى دنيا را مىطلبند و علاقه به آن دارند و از كسب آن
راضى مىشوند، چنين حالتى را به اين دليل كه هدف زندگى انسان نيست، نفى مىكند و
مىفرمايد:
ألا
وإنَّ هذِهِ الدُّنيا الَّتى أصبَحتُم تَتَمَنَّونَها وتَرغَبونَ فيها وأصبَحَت
تُغضِبُكم وتُرضيكم، لَيسَت بِدارِكم، ولا مَنزِلِكمُ الَّذى خُلِقتُم لَهُ ولَا
الَّذى دُعيتُم إلَيهِ. ألا وإنَّها لَيسَت بِباقِيةٍ لَكم ولا تَبقَونَ عَلَيها،
وهِى وإن غَرَّتكم مِنها فَقَد حَذَّرَتكم شَرَّها، فَدَعوا غُرورَها لِتَحذيرِها،
وأطماعَها لِتَخويفِها، وسابِقوا فيها إلَى الدّارِ الَّتى دُعيتُم إلَيها.[416]
آگاه
باشيد كه اين دنيايى كه شما آرزويش را داريد و خواهان آنيد، ولى او شما را گاه
ناخشنود و گاه خشنود مىسازد، منزلگاهى نيست كه برايش آفريده شدهايد، و جايى نيست
كه بدان فرا خوانده شدهايد. آگاه باشيد كه دنيا براى شما ماندگار نيست و شما نيز
در آن باقى نمىمانيد. دنيا، اگر چه شما را مىفريبد، امّا همو، خود، شما را از
شرّ خويش برحذر داشته است. پس هشدارش را بگيريد و فريبش را بگذاريد، و بيم دادنش
را بگيريد و طمعهايش را وا نهيد و در آن براى سرايى از يكديگر سبقت بگيريد كه به
آن، فرا خوانده شدهايد.
و
در كلام ديگر چنين تصريح مىكند:
إن
اللهَ سُبحانَهُ قَد جَعَلَ الدُّنيا لِما بَعدَها وَابتَلَى فيها أهلَها
لِيَعلَمَ أيُّهُم أحسَنُ عَمَلًا ولَسنا لِلدُّنيا خُلِقنا ولا بِالسَّعىِ فيها
أمرِنا.[417]
همانا
خداوند سبحان، دنيا را براى پس از آن آفريده و اهل دنيا را در آن مىآزمايد تا
معلوم شود كه چه كسى نيككردارتر است. ما براى دنيا آفريده نشدهايم و به كوشش در
آن] براى به دست آوردن حطام دنيوى [مأمور نگشتهايم.
پنج.
تحليل نهايى
از
آنچه گذشت، روشن مىشود كه دنيا سرايى است كه اصالت ندارد و مقدّمهاى براى حيات