575.
حُمَيدُ بنُ مُسلِم في ذِكر وَقعَةِ عاشوراء: فَلا
يَزالُ الرَّجُلُ مِن أصحابِ الحُسَينِ قَد قُتِلَ، فَإِذا قُتِلَ مِنهُمُ
الرَّجُلُ و الرَّجُلانِ تَبَيَّنَ فيهِم، و اولئِكَ كَثيرٌ لا يَتَبَيَّنُ فيهِم
ما يُقتَلُ مِنهُم، فَلَمّا رَأى ذلِكَ أبو ثُمامَةَ عَمرُو بنُ عَبدِ اللّهِ
الصَّائِديُّ قالَ لِلحُسَينِ: يا أبا عَبدِ اللّهِ، نَفسي لَكَ الفِداءُ، إنّي
أرى هؤُلاءِ قَدِ اقتَرَبوا مِنكَ، و لا و اللّهِ لا تُقتَلُ حَتّى اقتَلَ دونَكَ
إن شاءَ اللّهُ، و احِبُّ أن ألقى رَبِّي و قَد صَلَّيتُ هذِهِ الصَّلاةَ الَّتي
دَنا وَقتُها. قالَ: فَرَفَعَ الحُسَينُ رَأسَهُ ثُمَّ قالَ: ذَكَرتَ الصَّلاةَ،
جَعَلَكَ اللّهُ مِنَ المُصَلّينَ الذَّاكِرينَ، نَعَم هذا أوَّلُ وَقتِها، ثُمَّ
قالَ: سَلوهُم أن يَكُفّوا عَنّا حَتّى نُصَلّيَ، فَقالَ لَهُمُ الحُصَينُ بنُ
تَميمٍ: إنَّها لا تُقبَلُ، فَقالَ لَهُ حَبيبُ بنُ مُظاهِرٍ: لا تُقبَلُ! زَعَمتَ
الصَّلاةُ مِن آلِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله لا تُقبَل و تُقبَلُ مِنكَ[822].
576.
ابنُ طاووس: حَضَرَت صَلاةُ الظُّهرِ فَأَمَرَ الحُسَينُ عليه السلام زُهَيرَ
بنَ القَينِ و سَعيدَ بنَ عَبدِ اللّهِ الحَنَفيَّ أن يَتَقَدَّما أمامَهُ بِنِصفِ
مَن تَخَلَّفَ مَعَهُ، ثُمَّ صَلّى بِهِم صَلاةَ الخَوفِ، فَوَصَلَ إلَى الحُسَينِ
عليه السلام سَهمٌ فَتَقَدَّمَ سَعيدُ بنُ عَبدِ اللّهِ الحَنَفيُّ و وَقَفَ
يَقيهِ بِنَفسِهِ ما زالَ، و لا تَخَطّى حَتّى سَقَطَ إلَى الأَرضِ و هُوَ يَقولُ:
اللّهُمَ
العَنهُم
لَعنَ عادٍ و ثَمودَ، اللّهُمَّ أبلِغ نَبيَّكَ عَنِّي السَّلامَ و أبلِغهُ ما
لَقيتُ مِن ألَمِ الجِراحِ، فَإِنّي أرَدتُ ثَوابَكَ في نَصرِ ذُرّيَّةِ نَبيَّكَ،
ثُمَّ قَضى نَحبَهُ رِضوانُ اللّهِ عَلَيهِ، فَوُجِدَ بِهِ ثَلاثَةَ عَشَرَ سَهمًا
سِوى ما بِهِ مِن ضَربِ السُّيوفِ و طَعنِ الرِّماحِ[823].
5/
38 نماز امام حسين بن على عليهما السلام
575.
حميد بن مسلم در بيان واقعه عاشورا: پيوسته ياران حسين عليه السلام
كشته مىشدند و هنگامى كه از اينان يك يا دو نفر كشته مىشد، آشكار مىگشت ولى
آنان (يزيديان) فراوان بودند و هر چه از آنان كشته مىشد، معلوم نمىگشت. چون ابو
ثمامه عمرو بن عبد اللّه الصائدى، اين را ديد به حسين عليه السلام عرض كرد: اى ابا
عبد اللّه، جانم فدايت، من مىبينم اينان (يزيديان) به تو نزديك مىشوند و سوگند
به خدا، كشته نمىشوى تا اينكه من پيش از تو كشته گردم، ان شاء اللّه. و دوست دارم
پروردگارم را ديدار كنم در حالى كه اين نماز را كه وقتش نزديك شده، بگزارم. پس
حسين عليه السلام سرش را بلند كرد و فرمود: نماز را ياد كردى، خداوند تو را از
نمازگزاران يادكننده قرار دهد. آرى، اكنون، اول وقت آن است. سپس فرمود: از آنان
بخواهيد كه دست از ما بردارند تا نماز بگزاريم. پس حصين بن تمي[824]
به آنان گفت: آن (نماز) پذيرفته نمىشود. پس حبيب بن مظاهر گفت: پذيرفته نمىشود!
گمان كردى نماز از خاندان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پذيرفته نمىشود و از تو
پذيرفته مىگردد؟
576.
ابن طاووس: وقت نماز ظهر كه شد حسين عليه السلام به زهير بن قين و سعيد بن عبد
اللّه حنفى فرمان داد كه با نيمى از افراد جلو بايستند. سپس نماز خوف را با بقيه
گزارد. پس تيرى به حسين عليه السلام رسيد. سعيد بن عبد اللّه حنفى پيش رفت و با تن
خود به نگهبانى از امام حسين عليه السلام
پرداخته
و گام از گام بر نداشت تا اينكه به زمين افتاد، در حالى كه مىگفت: خدايا، آنان را
همچون عاد و ثمود لعنت كن. خدايا، سلامم را به پيامبرت برسان و آنچه درد زخم
كشيدهام به او خبر ده، كه من پاداش تو را در يارى فرزندان پيامبرت خواستارم. پس
عهدش را به سرآورد و شهيد گشت (رضوان اللّه عليه). پس جز آنچه از ضربت شمشيرها و
نيزهها بر او بود، سيزده تير در تنش يافت شد.
[822] تاريخ الطبري: 5/ 439،
مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي: 2/ 16؛ الدمعة الساكبة: 4/ 301.