به مکه
برو و عهد مشرکان را سوى خودشان بيفکن و ابوبکر را مُخَيَّر ساز
بين اينکه در رکاب تو باشد يا اينکه سوى من بازگردد .
اميرالمؤمنين 1
ناقه پيامبر ـ عَضْبا ـ را سوار شد و حرکت کرد تا اينکه به ابوبکر رسيد . ابوبکر چون او را ديد از آمدنش به هراس افتاد
و به پيشوازش آمد و گفت :
اى ابوالحسن ،
براى چه آمدى ؟
مىخواهى با من همراه شوى يا براى چيز ديگر است ؟
على 1 فرمود : رسول
خدا امرم کرد خود را به تو برسانم و آيات برائت را از تو بگيرم و با آنها عهد مشرکان
را سوى خودشان بيندازم و از من خواست تو را مُخَيَّر کنم ميانِ همراهى با من يا
بازگشت سوى پيامبر .
ابوبکر گفت : سوى پيامبر برمىگردم .
چون ابوبکر نزد پيامبر آمد ، گفت : اى رسول خدا ، مرا براى امرى شايسته ديدى که گردنها سويم بلند شد آن گاه که قصد انجام آن را کردم مرا از آن بازداشتى ! چه
پيش آمد ؟ آيا دربارهام قرآن نازل شد ؟
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود : نه ، ليکن امين از طرف خدا ، با اين پيام سويم فرود آمد که : از جانب تو ادا نمىکند مگر
خودت يا مردى از خودت ! «وعليٌّ مِنّي ولا
يُؤدّي عنّي إلّا عليّ» ؛[358] و على از من است
و از سوى من ادا نمىکند مگر
على 1 -
اين رهسپارى در روز
اوّلِ ذى حَجّه سال هفتم هجرت صورت گرفت ، و امام آن را روز عَرَفَه
و روز نَحْر به انجام رساند . اين همان است که خدا ، ابراهيم و فرزندانش را به آن فرا خواند ، آن گاه که فرمود :