در اين باره چه میتوانيم بگوييم؟
آيا بايد به تخطئه شيخ عبدالغني و استاد ابو زهو (و هر كه اين ديدگاه را دارد) بپردازيم
يا ابن جوزي و ذهبي و قرطبي را ـ براي اين خبري كه آوردهاند ـ تخطئه كنيم؟
چارهای نمیماند جز اينكه
چيز ديگري غير از حافظه و نازيدن به آن در ميان باشد ، که به
زودی روشن خواهد شد .
استاد يوسف العشّ در مقدمه كتاب تقييد
العلم مینويسد :
حافظه بيشتر مردم ناتوانتر از آن
است كه همه مباحث دانش را در بر گيرد و آنها را از نابودی حفظ كند و
از پَريدن مصون دارد ؛ و آن گاه كه نزد مردمي قوي شود ناگزير بايد نزد ديگران ضعيف باشد ، پس آنان به اينان خيانت میكنند و معارفشان را ناچيز میسازند .
اصحاب جَرح و تعديل (عالمان رجال) نام
بعضي از صحابه و رُوات را كه در نوشتههایشان خلط كردهاند ، در
كتابهایشان شمردهاند ؛ وَهْم و غلط در حديث اينان از قسم اول كمتر است مگر كساني از ايشان كه
تساهل ورزند ؛ مانند كسي كه از غير كتابش حديث كند يا كتابش را به ديگري دهد و در آن
زيادي و نقص پديد آيد و بر وي پوشيده ماند .
به همين جهت پيشوايان حديث ، درباره كساني كه چنين نقصهایی در احاديثشان هست ، سخن گفتهاند .
با توجه به اين مطلب ، هرگاه كسي عادل باشد ، ليكن از حفظ حديث نخواند و بر آنچه در كتابش هست اعتماد ورزد و حديث
بياورد ، وظيفهاش را انجام داده و حديثِ وي در اين صورت ـ بيخلاف
ـ صحيح است .[114]