امثالِ او ـ به جهت جايگاهي كه داشتند ـ
میتوانستند با معاويه مخالفت كنند ، امّا ديگر صحابه
نمیتوانستند در برابر اجتهادات معاويه بايستند .
آري ، سعد
و عمران بن حُصَين
و عُبادة بن صامت (و ديگر صحابه مشهور) میتوانستند در
برابر آراي معاويه ـ و بسا عثمان و
عُمَر ـ ايستادگي كنند ، ليكن
در همان حين ، از قدرتِ آنها میترسيدند ؛ به ويژه قدرتِ معاويه كه
به مكر و نيرنگ مشهور بود . . .
از عِمران بن حُصَين روايت شده است كه
وي رازي را آشكار ساخت كه در زمان شيخين و عثمان آن را در دل داشت . چون زمانِ مرگش فرارسيد ، آنچه را نزدش بود به «مُطَرِّف» سپرد . مسلم و ديگران از مُطَرِّف حكايت كردهاند كه گفت :
عمران بن حُصَين ـ در بيماری منجر
به مرگش ـ برايم پيغام فرستاد [كه نزدش بروم ، پيش او حاضر شدم] گفت : من احاديثي را برايت باز میگويم بدان اميد كه پس از من برايت
سودمند باشد . اگر زنده ماندم ، دم فرو بند و اگر مُردم ، میتواني آنها را حديث كني .
بدان كه پيامبر خدا 0 ميان حج و عمره جمع كرد . پس
از آن ، آيهای در اين باره نازل نشد و پيامبر از آن نهي نكرد . مردي به سليقه خودش آنچه را خواست ، گفت
.[887]
در حديث ديگر از مُطَرِّف نقل شده كه
گفت :
عمران بن حُصَين برايم گفت : امروز حديثي را برايت میگويم كه بعدها خدا تو را به آن نفع بخشد . بدان كه رسول خدا گروهي از اهل خود را در دهه ذي حجه ، رهسپار عُمره كرد ، آيهای كه آن را
[887]. صحيح مسلم
2: 899، حديث 1226؛ شرح نووي علي صحيح مسلم 8: 206؛ مسند احمـد 4: 428؛ معجم
الشيوخ (صيداوي): 345؛ المسند المستخرج علـي صحيـح مسلـم 3: 325، حديث 2845.