احمد در مسندش از عبدالله بن زُبَير
آورده است كه گفت :
به خدا سوگند ، ما
در «جُحْفَه» با عثمان همراه بوديم ، گروهي شامي (كه در ميانشان حبيب بن مسلمه فَهْري بود) با او بودند .
عثمان درباره تمتّع به «عُمره»
براي حج ، چنين گفت :
وجه تمامتر [و بهتر] براي حج و عُمْرَه
اين است كه هر دو ـ با هم ـ در ماههای حج نباشند ؛ اگر
اين عُمره را به تأخير اندازيد تا كعبه را دو بار زيارت كنيد اَفضل میباشد ، خداي متعال در خير ، وسعت داده است .
این سخن عثمان به علي بن ابي طالب (که
در بيابان براي شترش علف میچيد) رسيد ، پيش
آمد و در برابر عثمان ايستاد و گفت : برای سنت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و گشايشی که خداوند ـ
در جمع ميان حج و عمره ـ برای بندگانش در کتاب خود مقرر فرمود ، نقشه میريزی؟!
مردم را در تنگنا میافكني و از
سنّت باز میداري ؛ سنّتي كه براي حاجتمند است و براي كسي كه خانهاش دور میباشد؟!
آن گاه علی علیهالسلام به حج و عمره ـ با هم ـ ندا داد .
عثمان رو به مردم كرد و گفت : آيا من از آن نهي كردم؟! من از آن باز نداشتم ، تنها
به رأي خود اشاره كردم ؛ هركه خواهد برگيرد ، و هركه خواست وانهد .[839]
در مُوَطّأ مالك ، به نقل از جعفر بن محمّد ، از پدرش آمده است كه فرمود :
مقداد بن اسود بر علي بن ابي طالب در «سُقيا»
(آباديای در راه مكّه
[839]. مسند احمد 1: 92، حديث 707؛ الاحكام
(ابن حزم) 6: 219.