آنچه گفتهاند كه قياس در عصرهاي متأخّر
و زمانهای بعد پديد آمد (و دستاورد ضرورتِ زماني دولت و فقهاي آن زمان بود)
تنافي ندارد ؛ زيرا اصل فكر اجتهاد و هسته اوليه آن از ابتکاراتِ عُمَر است ، ليكن همه جوانب و مباني اين موجود نوپا ، كامل
نبود ، بلكه در گام هايش میلغزيد و به زمين میخورد و بسياري از صحابه و تابعان
بر آن اعتراض میكردند تا اينكه اصولش كامل شد و ساختاري تام و ويژه يافت كه
او را از ديگر اصولي كه در اوائل قرن دوم هجري ترسيم كردند ،
متمايز ساخت .
از اين روست كه در كنار آن ، بروز اسمها و اصطلاحات جديد ديگري را میبينيم ؛ مانند استحسان ، مصالح مرسله و . . .
اين مطلب ، روشن
است و ابهامي ندارد .
بيان امام علی علیهالسلام
و اين چنين ،
فتواها از رأي و قياس گرفته میشد و همهشان از نص و روايت نبود . به همين جهت ، بعضي از صحابه ، به اجتهاد در جايي كه نصي وجود ندارد ، تن
ندادند ؛ زيرا به زمان تشريع نزديك بودند و كساني را میشناختند كه در
قضاياي جديد ، از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایاتی را به
ياد داشتند و خفاي آنها بر خليفه ، عُذري براي گشودن باب وسيع اجتهاد به حساب نمیآمد ؛ چراكه فقه وعقايد اسلامي با اين كار به خطر میافتاد .
امام علی علیهالسلام در بخشهایی از خطبه «شِقْشقيّه» اين فاصله زماني حسّاس از تاريخ اسلام را بيان
میكند ، میفرمايد :
يَكْثرُ العِثار فيها ، والإعتذارُ
منها ، فَصاحِبُها كَراكِبِ الصَّعْبَةِ إن
أَشْنَقَ لها خَرَمَ ، وإن أسْلَسَ لها تَقَحَّمَ ، فمُنِيَ
النّاسُ لَعَمْرُ الله بخَبْط وشِماس ، وتَلَوُّن واعتراض ، فصَبَرْتُ
علی طول المُدّة وَشِدّة المِحْنَة ؛
سپس آن را به راهي درآورد ناهموار ، پر آسيب و
جان آزار ، كه رونده در
آن هر دم به سر درآيد ، و پي در پي
پوزش خواهد ، و از ورطه به