كردند) تضادی ندارد و در جاي خود
امري است محفوظ . . .
آنچه را میبايست دريافت اين است
كه : سختي زندگي و فتوحات و تحمّل بار جنگ و صلح ، چيزي
است و قضاياي شرعي الهي ـ با ويژگيها و مصادر نابشان ـ چيز ديگر و متفاوت از هم .
اين حقيقت ، براي
كسي كه امور را تميز میدهد و داراي ذهنيّت دقيقي است كه فرع را با اصل
نمیآميزد و حواشی شرايط اجتماعي و تاريخي را در متنِ مضامين دين وارد
نمیسازد ، امري روشن است .
منع از نقل حديث پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم با وجود اصرار صحابه بر ضرورت
تدوين (چنانچه در خبر عُرْوَة
بن زبير گذشت) [747] و
سپس مخالفت خليفه با نظر صحابه ، با ملاحظه اينكه
عُمَر براي خلافت بعد از خود ، اصول
شورا را ترسيم كرد . . . امري است بزرگ كه خبر میدهد «تدوين» امري فرهنگي و تمدن ساز بود
و با سياست ارتباط میيافت و امكان تجاهل آن ـ براي خليفه ـ وجود نداشت .
بنابراين ، قضيه
منع تدوين سنّت ، تنها يك قضيه فرهنگي نبود (چنان كه عمر توجيه كرد به اينكه اين
كار به جهت ترس از اختلاطِ سنّت با قرآن و بيم تأثّر مسلمانان از امّتهای پيشين
صورت گرفت) مسئله در اينجا به علم ارتباط میيافت ـ همان گونه كه از ميان
شواهد بي شماري اين امر روشن میشود ـ و عُمَر درباره احكام ، فاقد يك نگرش عمومي بود و احاطه كامل بر بياناتِ رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم نداشت .
و امّا آنچه درباره تواناييهایشان در جوانب ديگر گفتهاند ، تنها به توانايي نظامي و سياست مداري مربوط میشود ، و پيداست كه شخص سياست باز میتواند كرسي علم را به خدمت گيرد و از ميان بعضي از كانالهای
پر پيچ و
[747]. طبقات ابن سعد 3: 287؛
تقييد العلم: 50؛ جامع بيان العلم وفضله 1: 64؛ كنز العمّال 10: 293، حديث 29480.