responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : منع تدوين حديث نویسنده : الشهرستاني، السيد علي    جلد : 1  صفحه : 201

خليفه دوم از ديدگاه بعضی از صحابه

تصريحات بعضي از صحابه كه در ذيل می‌آيد ، اين مطلب را روشن‌تر می‌سازد .

1 - مُعاذ بن جبل

— مردي پيش عُمَر آمد و گفت : دو سال ، پيشِ زنم نبودم ، اكنون كه آمده‌ام او آبستن است!

عمر در سنگسار كردن آن زن با مردم مشورت كرد ، مُعاذ بن جبل گفت : اگر او بايد سنگسار شود ، جنين شكمش كه بي‌گناه است! او را واگذار تا زايمان كند .

عمر زن را رها كرد تا اينكه پسري زاييد كه دندان‌های پيشينش نمايان بود [با اين نشانه] آن مرد ، شباهت كودك را به خود شناخت و گفت : سوگند به پروردگار كعبه كه او پسرِ من است .

عمر گفت : مادر روزگار عاجز است كه مثل مُعاذ را بزايد! اگر مُعاذ نبود عُمَر هلاك می‌شد .[409] 

— مرد مسلماني سَر مردي از اهل ذمه را شكست ، عُمَر خواست او را قصاص كند ، مُعاذ گفت : می‌داني كه اين كار بايسته او نيست! در اين باره ، روايتي از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هست .

عمر براي شكستگي سر ، يك دينار به آن ذمي داد و او راضي شد.[410] 


[409]. سنن دارقطني 3: 222، حديث 281؛ سُنَن بيهقي 7: 443، حديث 15335؛ مُصَنَّف عبدالرزّاق 7: 354، حديث 13454؛ مصنّف ابن ابي شيبه 5: 543، حديث 28812؛ سير اعلام النبلاء 1: 452؛ تهذيب الكمال 28: 111.

[410]. مصنّف عبدالرزّاق 10: 100، حديث 18511؛ كنز العمّال 15: 97، حديث 40243.

نام کتاب : منع تدوين حديث نویسنده : الشهرستاني، السيد علي    جلد : 1  صفحه : 201
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست