عَلْقَمه كتابي را از مكّه يا يمن آورد ، جزوهای كه در آن احاديثي از اهل بيت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم وجود داشت . از
عبدالله [بن مسعود] اجازه خواستيم و بر او
درآمديم و آن جزوه را به او داديم . وي كنيزش را صدا زد ، آن گاه طشتِ آبي خواست . گفتيم : اي ابا عبدالرَّحمان ، در آنها بنگر! چر اكه اَحاديثِ خوبي در ميانشان هست!
وی آنها را در آب محو میكرد
و میگفت : نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما
أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ[140] (ما شيوا و گوياترين سخن را با وحي اين قرآن ، برايت حكايت
میكنيم) قلبها ظرفاند! آنها
را به قرآن مشغول داريد و به غير قرآن مپردازيد .[141]
آنان كه به اين سبب گرويدهاند نتيجه
گرفتهاند كه ابن مسعود از مسير اهل بيت انحراف یافت و گفتهاند : وی از علي علیهالسلام روی گرداند[142] يا به اين موضوع اهميتي نمیداد و آن صحيفه را نابود ساخت و درصدد
برآمد اين توهّم را زنده سازد كه قرآن از آنچه در آن صحيفه است بسنده میكند
.[143]
بنابراين ، هدف
اساسي در منع تدوين حديث ، نابودسازی ادله امامت بود . سببِ
صحيح ديگري ـ در اينجا ـ به نظر نمیآيد .[144]
نقد و بررسی
بر اين نظريه ، دو اشكال وارد است :
اول : با
مراجعه به منابع میتوان به سخناني از ابن مسعود دست يافت كه تأكيد دارند وي
به تحديث و تدوين فرا میخواند و به خاطر همين موضعگيري ،