چكيده سخن بيشتر نويسندگانِ شيعه پیرامونِ
منع تدوين حديث ، اين است كه نهي از آن براي محدود ساختنِ نشر فضائل اهل بيت علیهم السلام و ترس از شهرت يافتن احاديث
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در برتری علی علیهالسلام و فرزندانش[137] و ویژگیهایی که بر امامت آنها
دلالت دارد ،[138] صورت گرفت . اين امر در زمانِ معاويه ـ كسي كه مردم را به لعن امام علي در خطبههای
نماز جمعه بر منابر مسلمانان فرا میخواند ـ شدّت یافت .[139]
اين عامل از وضعيّت امّت اسلامی ـ
پس از پيامبر ـ و ساختار سياسی ، اجتماعی سازمان
خلافت به دست میآيد و اينكه فعاليّت فرهنگي از تحرکات سياسي جدا نمیباشد .
از آنجا كه خليفه نمیخواست در
نظام جديد جايگاهي به اهل بيت علیهم السلام دهد ـ بلكه میكوشيد آنچه را تكيه گاه آنهاست از ايشان بگيرد ـ بعيد نمینمايد كه تصميمهای اخير
عمر بن خطّاب در منع تدوين حديث ، بدين منظور باشد .
اين نظريه به سخنی که خطيب بغدادي
از عبدالرَّحمان بن اَسود از پدرش نقل كرده جان میگیرد ، وي میگويد :
[137]. دراسات في الحديث
والمحدِّثين: 22؛ تاريخ الفقه الجعفري: 134.
[138]. تدوين السنّة الشريفه: 415 و421 و470
و534 و557؛ الشيعة
الاماميّة ونشأة العلوم (دكتر علاء قزويني): 123 ـ 124.
[139]. معالم المدرستين 2: 57؛ الصحيح من السيرة (سيّد جعفر مرتضي) 1:
177؛ نيز بنگريد به، شرح نهج البلاغه 20: 17؛ جواهر المطالب (ابن دمشقي) 1: 140.