نیز تقاضا میکنم که سهم خود را ببخشند. نمایندگان قبیله پس از نماز ظهر، سخنانی را که پیامبر به آنها تعلیم کرده بود، به مردم گفتند و پیامبر سهم خود و کسان خویش را به آنها بخشید. مهاجر و انصار هم از پیامبر پیروی کرده، قسمت مربوط به خود را به آنان بخشیدند. در این میان، چند نفر انگشت شمار، مانند «اقرع بن حابس» و «عیینة بن حصن» از واگذار کردن سهم خود امتناع کردند. پیامبر به آنها فرمود: اگر شماها اسیران خود را بدهید، من در برابر هر اسیر، شش تن از اسیرانی که در نخستین جنگ به دست من میافتد، به شما میدهم. [1] اقدام عملی پیامبر و سخنان دلنشین آن حضرت، سبب شد که تمام اسیران «هوازن» جز یک پیرزن که «عیینه» از دادن آن امتناع ورزید، آزاد گردیدند و یک عمل صالح که نهال آن شصت سال پیش در سرزمین قبیله «بنی سعد» به دست «حلیمه سعدیه» غرس شده بود، پس از یک مدت طولانی بارور شد و ثمر داد [2] و کلیه اسیران متعلق به هوازن در سایه آن کار نیک، از بند بردگی آزاد شدند. سپس پیامبر خواهر رضاعی خود «شیماء» را به حضور طلبید و عبای خود را پهن کرد و او را روی آن نشاند و از وی و زندگانی خاندانش تفقد نمود. پیامبر با آزاد ساختن اسیران هوازن، علاقه آنها را به اسلام دو چندان کرد و همگی از صمیم دل اسلام آوردند و بدین وسیله، «طائف» آخرین متحد خود را از دست داد.
2. مالک بن عوف اسلام میآورد
در این هنگام، پیامبر فرصت را مغتنم شمرد که مشکل «مالک» مرد سرسخت قبیله
[1]. واقدی، المغازی، ج 3، ص 949- 953. [2]. الطبقات الکبری، ج 2، ص 153- 154 سیره ابن هشام، ج 2، ص 490 و رویداد تاریخی مضمون آیه یاد شده در زیر تجسم یافت: مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ «نحل (16) آیه 98». به گفته سعدی: تو نیکی میکن و در دجله اندازکه ایزد در بیابانت دهد باز