سرگذشت «فتح مکه» از فرازهای خواندنی و شیرین تاریخ اسلام و در عین حال آموزنده و روشنگر اهداف مقدّس پیامبر اسلام و روشن کننده اخلاق و رفتار نیکوی آن حضرت است. در این فصل از تاریخ، راستگویی و وفاداری پیامبر و پیروان وی به کلیه موادی که در قرارداد «حدیبیه» امضا کرده بودند، روشن میگردد و در برابر آن، نفاق و خیانت مشرکان قریش در اجرای مواد صلحنامه، آشکار میشود. بررسی این قسمت از تاریخ، کاردانی و حسن تدبیر و سیاست خردمندانه پیامبر را در گشودن آخرین و سختترین دژ دشمن ثابت میکند. گویی این مرد آسمانی، پاسی از عمر خود را در یکی از دانشگاههای بزرگ نظامی گذرانده بود که بسان یک فرمانده توانا نقشه فتح را، آنچنان ترسیم کرد که بدون رنج و مشقت، بزرگترین پیروزی نصیب مسلمانان شد. سرانجام در این بخش، چهره انسان دوست و پرمهر پیامبر به حفظ جان و مال دشمنان خونآشام خود، روشن میگردد. آن مرد بزرگ با روشنبینی خاصی پس از پیروزی عظیم، جنایات قریش را نادیده گرفت و عفو عمومی را اعلام کرد. در سال ششم هجرت، قراردادی میان سران قریش و پیامبر اسلام بسته شد که به امضای طرفین رسید. ماده سوم آن حاکی از این بود که مسلمانان و قریش میتوانند با هر قبیلهای پیمان ببندند. بر اساس این ماده قبیله «خزاعه» با مسلمانان همپیمان شدند و پیامبر اسلام دفاع از آب و خاک و جان و مال آنان را به عهده گرفت و قبیله «بنی کنانه» که از دشمنان دیرینه قبیله «خزاعه» و هم مرز آنان بودند، با قریش همپیمان گشتند. این جریان، با بستن یک قرارداد صلح دهساله که حافظ امنیت اجتماعی و