کند. از آنجا که سن او از سایر حاضران کمتر بود، پیامبر به یکی از دستورات اجتماعی اسلام اشاره کرد و فرمود: «کبّر کبّر؛ اجازه بده افراد بزرگتر از شما سخن بگویند.» سرانجام پیامبر فرمود: اگر قاتل «عبد اللّه» را میشناسید و میتوانید سوگند یاد کنید که او قاتل است، من او را گرفته در اختیار شما میگذارم، آنان از در تقوا و پرهیزگاری وارد شده و در حال خشم حقیقت را زیر پا ننهادند و گفتند: ما هرگز قاتل را نمیشناسیم. پیامبر فرمود: حاضرید ملت یهود سوگند یاد کنند که ما هرگز او را نکشتهایم و قاتل او را نمیشناسیم تا در سایه این قسم، ذمّه آنان از خون عبد اللّه بری شود؟ آنان گفتند: عهد و پیمان و قسم ملت یهود، پیش ما اعتبار ندارد. پیامبر در این صورت دستور داد نامهای به سران یهود نوشته شود که جسد کشته مسلمانی در سرزمین شما پیدا شده است، باید دیه آن را بپردازید. آنان در پاسخ نامه پیامبر سوگند یاد کردند که هرگز دست ما به خون وی آلوده نشد و از قاتل وی نیز اطلاعی نداریم. پیامبر دید، کار به بن بست رسیده است، برای این که خونریزی مجدد راه نیفتد خود شخصا دیه عبد اللّه را پرداخت [1] و بار دیگر از این راه به ملت یهود اعلام کرد که او مردی ماجراجو و جنگجو نیست. اگر او سیاست مداری معمولی بود؛ جریان «عبد اللّه» را دستآویز خویش قرار داده و به زندگی گروهی از آنان خاتمه میداد. همان طور که قرآن میفرماید- پیامبر رحمت و مظهر لطف خدا است، تا مجبور نشود و کارد به استخوان نرسد، دست به قبضه شمشیر نمیبرد. [2] [1]. سیره ابن هشام، ج 3، ص 369- 370. [2]. تجاوز یهود منحصر به اینها نبود. آنان، گاه گاهی با نقشههای مختلفی به مسلمانان آسیب میرساندند؛ اینکه در دوران خلافت عمر، فرزند او عبد اللّه که با گروهی برای بستن قرارداد به خیبر رفته بودند، از ناحیه یهود آسیب دید. خلیفه وقت از جریان آگاه گردید، و در فکر چاره برآمد. سپس به استناد حدیثی که بعضی از پیامبر نقل کرده بودند؛! از مردم خیبر دارد بگیرد، زیرا من دستور خواهم داد؛ که آنان این سرزمین را ترک گویند. چیزی نگذشت که یهود خیبر به جرم تجاوزهای مکرر از خیبر رانده شده و شبه جزیره را ترک گفتند.