روزی که پیامبر تصمیم گرفت شش تن از مأموران زبده و دلاور خود را به عنوان سفیران ابلاغ نبوت جهانی به نقاط دور بفرستد؛ «عمرو بن امیه ضمری» را مأمور ساخت که با نامهای رهسپار حبشه گردد و پیام او را به «نجاشی» زمامدار دادگر آن سرزمین برساند. نامه زیر نخستین نامهای نیست که پیامبر اسلام به زمامدار حبشه نوشته است، بلکه پیش از این نامه، نامهای درباره مهاجران مسلمان نوشته و آنها را به فرمانروای حبشه توصیه کرده و از «نجاشی» خواسته بود که عنایات خاص خود را در حق آنان مبذول دارد و متن این نامه در تواریخ اسلام موجود است. [1] گاهی میان این دو نامه (نامهای که برای ابلاغ رسالت جهانی نوشته شده و نامهای که برای توصیه مهاجران نگارش یافته) اشتباه رخ میدهد و عبارات هر دو نامه به هم آمیخته میشود. روزی که پیامبر، سفیر خود را همراه نامهای رهسپار کشور حبشه ساخت، هنوز دستهای از مسلمانان مهاجر در آنجا به سر میبردند. گروهی نیز به مدینه بازگشته و از رعیتپروری و دادگستری آن زمامدار بزرگ، خاطره شیرینی داشتند. از این رو، سرزمین حبشه برای مسلمانان مهاجر سرزمین خاطرهها بود و زمامدار آنجا را بسان یک رهبر دادگر ستایش میکردند؛ اگر ما، در نامه پیامبر گرامی که به زمامدار آنجا نوشته نوعی انعطاف و نوازش و نرمی در سخن میبینیم برای این است که روحیّه زمامدار آنجا برای پیامبر مشخص و روشن بود. وی در نامههای دیگر، زمامداران وقت را با عقوبت الهی تهدید میکرد و میفرمود: اگر ایمان نیاورید، گناه ملتها که از ترس شما ایمان نیاوردند، بر گردن شما است، ولی در این نامه از این گفتار خبری نیست. نامه پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم این بود: به نام خداوند بخشنده مهربان، [نامهای است] [2] از محمد پیامبر خدا به نجاشی زمامدار [1]. تاریخ طبری، ج 2، ص 249. [2]. متن نامه چنین است: بسم اللّه الرحمن الرحیم من محمد رسول اللّه إلی النجاشی ملک الحبشة، سلام علیک فإنّی الحمد اللّه الذی لا إله إلّا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن، و أشهد أنّ عیسی بن مریم روح اللّه و کلمته