ولی منطق و عقل، حریت و استقلال قاضی، ملاحظه مصالح عموم، او را به سویی راهنمایی کرد که سرانجام به آن سو رفته و رأی و نظر خود را دایر بر کشتن مردان جنگجو و ضبط اموال و اسیری زنان و فرزندان، صادر کرد. او با ملاحظه دلایل زیر، نظر خود را اعلام کرد: 1. یهودیان بنی قریظه، چندی پیش با پیامبر پیمان بسته بودند که اگر بر ضد مصالح اسلام و مسلمانان قیام کنند و دشمنان آیین یکتاپرستی را یاری کنند و فتنه و آشوبی برپا کنند و بر ضد مسلمانان تحریکهایی بکنند، مسلمانان در کشتن آنها آزاد باشند. [1] قاضی با خود فکر میکرد اگر من آنها را طبق این پیمان مؤاخذه کنم، نظری بر خلاف عدالت ندادهام. 2. گروه پیمانشکن، در سایه سر نیزههای نیروهای عرب مدتی شهر مدینه را دچار ناامنی کرده و برای ارعاب مسلمانان به خانههای آنها ریختند و اگر مراقبت پیامبر نبود و گروهی را برای استقرار امنیت در شهر، از لشکرگاه به داخل شهر اعزام نمیکرد، چه بسا نقشههای بنی قریظه عملی میشد و آنان در این صورت مردان جنگنده مسلمانان را اعدام میکردند و اموال آنها را ضبط و زنان و اولادشان را به اسارت درمیآوردند، سعد معاذ با خود فکر کرد که اگر من در حق آنان چنین داوری کنم، سخنی بر خلاف حق و عدالت نگفتهام. 3. سعد معاذ، رئیس قبیله اوسیان با بنی قریظه همپیمان بود و دوستی نزدیکی با هم داشتند. احتمال دارد که او از قوانین جزایی یهود اطلاع داشته است. متن تورات یهود این است: هنگامی که به قصد نبرد آهنگ شهری کردی، نخست آنها را به صلح دعوت نما و اگر آنان از در جنگ وارد شدند، شهر را محاصره کن و همین که بر شهر مسلط شدی، همه مردان را از دم تیغ بگذران، ولی زنها و کودکان و حیوانات و هرچه در شهر [1]. متن این پیمان که رئیس بنی قریظه به نام «کعب بن اسد»، آن را نیز امضا کرده بود، در صفحات پیش گذشت. (ج 1، ص 440.)