در اینجا این سؤال مطرح میشود که چرا پیامبر گرامی با طرح نماینده «بنی قریظه» موافقت نکرد؟ علت روشن است، زیرا هیچ بعید نبود که این گروه مانند گروه بنی نضیر، وقتی از تیر رس مسلمانان بیرون رفتند، باز با تحریک نیروهای عرب بتپرست، اسلام و مسلمانان را با خطرهای بزرگی روبهرو سازند و باعث شوند که خون عده زیادی، ریخته شود. از این رو پیامبر با طرح وی موافقت نکرد و شاس برگشته، مراتب را به مقامات بالا رسانید. تصمیم نهایی بنی قریظه این شد که بدون قید و شرط تسلیم مسلمانان شوند و یا بنا به نقل برخی از مورخان، آنچه «سعد معاذ» همپیمانشان درباره آنان روا دانست، بیچون و چرا آن را بپذیرند، از این نظر، درهای قلعه بازشد، امیر مؤمنان علیه السّلام با ستون مخصوصی وارد دژ شده همه را خلع سلاح کرد و آنان را در منازل «بنی النجار» بازداشت کرد تا سرنوشت آنها روشن شود. ارتش اسلام، در گذشته یهودان «بنی قینقاع» را دستگیر کرده بود که با مداخله خزرجیان، خصوصا «عبد اللّه أبیّ» بخشوده شدند و پیامبر از ریختن خونشان صرف نظر کرد؛ از همین رو «اوسیان» برای رقابت با خزرجیان، بیش از حد به پیامبر فشار آوردند که «بنی قریظه» را به پاس پیمانی که با آنها دارند، ببخشد. پیامبر در برابر درخواست آنها مقاومت کرد و فرمود: داوری در این موضوع را به عهده بزرگ شما و رئیس گروه اوس (سعد معاذ) میگذارم. او در این باره هرچه بگوید و نظر دهد، من خواهم پذیرفت. همه حاضران پیشنهاد پیامبر را از صمیم دل پذیرفتند. جالب آنکه داوری سعد معاذ مورد قبول بنی قریظه نیز قرار گرفته بود؛ بنا به نقل ابن هشام و شیخ مفید، یهودیان بنی قریظه به پیامبر چنین پیغام دادند: ننزل علی حکم سعد معاذ؛ ما تسلیم میشویم که سعد معاذ درباره ما داوری کند. [1] سعد معاذ، در این وقت بر اثر تیری که بر دست او وارد شده بود، در خیمه زنی به [1]. شیخ مفید، الارشاد، ص 50.