responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ابدیت نویسنده : سبحانی تبریزی، جعفر    جلد : 1  صفحه : 626

ابن ابی الحدید می‌گوید: استاد تاریخ من (ابو الخیر) هر موقع این بخش از تاریخ را شرح می‌داد، چنین می‌گفت: عمرو در حقیقت از نبرد با علی علیه السّلام می‌ترسید، زیرا او در جنگ بدر و احد حاضر بود و دلاوریهای علی علیه السّلام را دیده بود. از این نظر، می‌خواست علی را از نبرد با خود منصرف سازد.
علی علیه السّلام فرمود: تو غصه مرگ مرا مخور، من در هر دو حالت (کشته شوم و یا بکشم) سعادتمند بوده و جایگاهم بهشت است، ولی در همه احوال دوزخ انتظار تو را می‌کشد. عمرو لبخندی زد و گفت: علی! این تقسیم عادلانه نیست، بهشت و دوزخ هر دو مال تو باشد.
در این هنگام، علی علیه السّلام او را به یاد پیمانی انداخت که روزی دست در استار کعبه کرده و با خدا عهد بسته بود که هر قهرمانی در میدان نبرد سه پیشنهاد کند، یکی از آن‌ها را بپذیرد. به همین دلیل، علی پیشنهاد کرد که نخست اسلام آورد، او گفت: علی! از این بگذر که ممکن نیست. فرمود: دست از نبرد بردار و محمد را به حال خود واگذار و از معرکه جنگ بیرون رو. گفت: پذیرفتن این مطلب برای من وسیله سرافکندگی است، فردا شعرای عرب، زبان به هجو و بدگویی من می‌کشانید و تصور می‌کنند که من از ترس به چنین کاری دست زدم. علی فرمود: اکنون حریف تو پیاده است، تو نیز از اسب پیاده شو تا با هم نبرد کنیم. وی گفت: علی! این یک پیشنهاد ناچیزی است که هرگز تصور نمی‌کردم، عربی از من چنین درخواستی بکند. [1]


نبرد دو قهرمان آغاز می‌گردد

نبرد میان دو قهرمان به شدت آغاز شد و گرد و غبار اطراف دو قهرمان را فراگرفت و تماشاگران از وضع آنان بی‌خبر بودند. تنها صدای ضربه‌های شمشیر که بر روی آلات دفاعی از سپر و غیره می‌خورد، به گوش آنان می‌رسید. پس از زدوخوردهایی



[1]. بحار الانوار، ج 20، ص 227.
نام کتاب : فروغ ابدیت نویسنده : سبحانی تبریزی، جعفر    جلد : 1  صفحه : 626
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست