responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : فروغ ابدیت نویسنده : سبحانی تبریزی، جعفر    جلد : 1  صفحه : 532


پیامبر از مدینه بیرون می‌رود

پیامبر نماز جمعه را خواند و با لشکری، که بالغ بر هزار نفر بود، مدینه را به قصد احد ترک گفت. افرادی را که کم سن بودند مانند: اسامه، زید بن حارثه و عبد اللّه عمر را برای شرکت در جنگ نپذیرفت، ولی دو نوجوان به نام‌های «سمره» و «رافع»، با اینکه سنشان از پانزده بالا نبود در این دفاع شرکت کردند، زیرا آنان با داشتن سن کم در تیراندازی مهارت داشتند.
در این موقع، گروهی از یهودیان که با عبد اللّه بن ابی هم پیمان بودند، تصمیم گرفتند در این نبرد شرکت کنند، ولی پیامبر روی مصالحی به آنان اجازه شرکت نداد.
در نیمه راه که سربازان اسلام به نقطه‌ای به نام «شوط» [1] رسیدند، عبد اللّه بن ابی به بهانه اینکه پیامبر از نظر جوانان پیروی کرد. و نظر او را نپذیرفت، از شرکت در جهاد خودداری کرد. هم چنین، سیصد تن از «اوسیان» که با او هم قبیله بودند، از نیمه راه برگشتند، بدین ترتیب در این نبرد نه یهودیان شرکت کردند و نه حزب نفاق پیشه.
پیامبر و یاران او مایل بودند که از نزدیک‌ترین راه عبور کرده و به اردوگاه خود برسند، لذا ناچار شدند که از میان باغ منافقی به نام «مربع» بگذرند. وی با لجاجت از ورود ارتش اسلام به املاک خود سخت ناراحت شد و به ساحت مقدس پیامبر جسارت کرد. یاران پیامبر خواستند او را بکشند، ولی رسول خدا فرمود: با این مرد لجوج کور دل کاری نداشته باشید. [2]


دو سرباز جانباز

پیامبر گرامی از سربازان خود در نقطه‌ای سان دید، قیافه‌های فداکار و چهره‌های درخشان آنان، از لابه‌لای برق شمشیرها می‌درخشید. ارتشی که پیامبر برای دفاع از



[1]. شوط، محلی است بین مدینه و احد.
[2]. سیره ابن هشام، ج 2، ص 65.
نام کتاب : فروغ ابدیت نویسنده : سبحانی تبریزی، جعفر    جلد : 1  صفحه : 532
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست